چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم؟

- چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم
3.7
(3)

چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم؟

اعتماد به نفس 

فرض کنید جانی باید در یک کنفرانس اجرایی برای شرکتی که کار می کند ، سخنرانی کند. اگر طرح پیشنهادی او مورد قبول واقع شود به معنای شغل بهتر برای او ، پیشرفت و حقوق بیشتر است.

اما متاسفانه جانی از صحبت کردن جلوی جمع وحشت دارد ، با لکنت صحبت می کند و نه تنها کسی را تحت تاثیر قرار نمی دهد بلکه اینطور به جمع القا می کند که خود نیز به طرح پیشنهادیش اعتماد ندارد.  

این در حالیست که ریچارد ، همکارش در رقابت با او برای به دست آوردن موقعیت جدید ، اجرای بی تقصی ارائه می دهد. طرح جانی از طرح ریچارد بسیار بهتر است اما ریچارد به خاطر اعتماد به نفس بالایش در این رقابت پیروز می شود چرا که جانی نتوانست به درستی در مقابل مدیران شرکت صحبت کند.

اعتماد به نفس به انگلیسی :

self-confidence, Self-assurance, self-esteem

اما اعتماد به نفس چیست؟

اعتماد به نفس چیست-  چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم
اعتماد به نفس چیست

اعتماد به نفس با یک باور مثبت در مورد توانایی های شما و ارزش شما به عنوان یک انسان توصیف می شود.

افراد با اعتماد به نفس کسانی هستند که انسان های ارزشمندی هستند و برای اظهار وجودشان به تحسین و تاکید دیگران تکیه نمی زنند. آنها کسانی هستند که توانایی و پتانسیل انجام کار را دارند و شهامت انجام دادن کار در آنها ، بسته به افکار دیگران یا حرف هایی که دیگران در موردشان میزنند ، نیست. آنها از هر فرصتی که پیدا می کنند ، به درستی استفاده می کنند.

فاکتورهای مهم در اعتماد به نفس

به طور عادی اعتماد به نفس در بچه ها وجود دارد اما متاسفانه بیشتر والدین به اندازه ی کافی دانش این را ندارند که فرزندشان را بدون بهم ریختن اعتماد به نفسش تربیت کنند. خبر خوش این است که یک فرد بزرگسال ، با تلاش و پشتکار خودش و شاید با حمایت خانواده و دوستان ، می تواند اعتماد به نفس خود را بازیابد.

در یک جهان ایده آل ، اعتماد به نفس کودکان همراه با رشد آنها رشد می کند ، که البته نقش والدین در این زمینه خیلی مهم است. پدر و مادرهایی که همیشه از فرزندان خود انتقاد می کنند ، بدون آنکه تلاش و موفقیت آنها را مورد تحسین قرار بدهند در حقیقت بطور ناخواسته گسترش اعتماد به نفس آنها را متوقف می کنند.

البته این بدین معنی نیست که شما باید دست از تلاش برای ترک عادات منفی تان بردارید تا وقتی که اعتماد به نفس پیدا کنید. پروسه کنار گذاشتن عادتهای منفی به اعتماد به نفس متکی نیست.

تمرین و ترک عادات منفی

تمرین و ترک عادات منفی-  چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم
تمرین و ترک عادات منفی

شما می توانید همزمان هم به تمرین داشتن اعتماد به نفس بپردازید و هم عادتهای منفی تان را ترک کنید. که هر کدام از آنها یک پیشرفت در شما خواهد بود و مطمئن باشید هم با پیشرفت در کنار گذاشتن عادات منفی ، اعتماد به نفستان افزایش پیدا می کند و هم با افزایش اعتماد به نفستان کنار گذاشتن عادات منفی برایتان آمری آسان خواهد شد. اما به طور کل این دو پروسه هیچ وابستگی به هم ندارند.

بعضی وقت ها شما یک عادت بد را به خاطر نداشتن اعتماد به نفس شکل می دهید. یک عادت بد مثل سیگار کشیدن ، بی حوصلگی و اتلاف وقت این خلاء را پر می کند. جالب است بدانید که وقتی عادت های بد شکل گرفت خیلی اوقات حتی وقتی اعتماد به نفس هم پیدا می کنید ، عادتتان تا زمان زیادی باقی می ماند.

ممکن است بتوانید به درستی یک عادت منفی را کنار بگذارید و آن را با یک عادت مثبت جایگزین کنید ، اما اگر اعتماد به نفس کافی نداشته باشید اشتباهات تنها اتفاقاتی از دنیای بیرون هستند که آنطور که شما در نظر گرفته بودید ، امیدوار بودید و پیش بینی کرده بودید ، نشده اند. یادتان باشد که اشتباهات تنها به منزله پل هایی هستند که به ما تجربه می دهند و ما را در رسیدن به هدف کمک می کنند.

چه کسانی از اشتباه کردن می ترسند

تمام کسانی که از اشتباه کردن می ترسند ، کسانی هستند که در کودکی ، به طور رفتاری ، احساسی و حتی فیزیکی به خاطر اشتباهاتشان تنبیه و سرزنش شده اند. والدین گاهی اشتباها با انتقاد شدید از کودکشان و شاید مقایسه ی او با دیگران اشتیاق کودکان را برای تجربه ی چیزهای جدید از او می گیرند و ترس از انجام هر کار جدیدی که ممکن است انتقاد دیگران را برانگیزد در او ایجاد می کنند.

یاد بگیرید کارهایی را که به نظرتان درست است انجام دهید و از اینکه کاری را انجام دهید. صرفا به خاطر اثبات خودتان به فکرهای منفی ای که به مرور زمان به ذهن شما تزریق شده است یا با شما رشد کرده است . بپرهيزيد می خواهم که اهمیت این پاراگراف را درک کنید.

هر چیزی که در مورد شما گفته شده است ، قبل از این بوده که به این نقطه برسید و فقط یک خاطره است. هر نظر منفی که دیگران ممکن است در مورد شما بیان کنند ، مشكل آنان است. شما به دنیا نیامده اید که برحسب انتظارات دیگران زندگی کنید. فکرهای آنان فقط فکر است… عقاید آنها تنها به اندازهای ارزش دارد که شما برایشان اهمیت قائل باشید.

تذکر

یادتان باشد که شما یک نقطه ی روشن منحصر به فرد در دنیا هستید ، شاید دیگران تلاش کنند که نقطه روشن شمارا تاریک کنند اما هنوز هم می درخشد. شما یک آفرينش فوق العاده هستید و اجازه بدهید که این نگرش را به خود داشته باشید و نسبت به خود نگرش خوبی داشته باشید. نکته همین است ، شما هم مثل هر انسان دیگری ارزشمند هستید.

به تمام چیزهایی که به شما احساس خوبی می دهند نگاه کنید می تواند عکس هایی باشد که از موفقیت شما در يك مسابقه ثبت شده است ، می تواند شعر و آهنگی باشد که نوشته ايد مهارتی باشد که دارید می تواند به خاطره ان وقتی باشد که شما به يه انسان مستمند کمک کرده اید یا به خاطر شادی کودکی با او بازی کرده اید. هر روز به این موارد تمرکز کنید. این کار به مرور زمان اعتماد به نفس شما را بیشتر و بیشتر خواهد کرد.

افزایش اعتماد به نفس یک پروسه است

افزایش اعتماد به نفس یک پروسه است-  چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم
افزایش اعتماد به نفس یک پروسه است

افزایش اعتماد به نفس پروسه ای زمان بر است اما اجازه ندهید که مشکلات حتی برای یک لحظه هم شما را به عقب برانند. به اندازه ی سن شما طول کشیده است که اعتماد به نفستان از بین برود ، پس انتظار نداشته باشید که چیزی که در طول یک عمر خراب شده است ، طی یک روز ، یک هفته ، یک ماه یا حتی یک سال کاملا بهبود پیدا کند. مسلما در هر راهی پستی و بلندی وجود دارد و در واقع به طور نرمال هم باید همین باشد. تنها کاری که باید بکنید ، حرکت رو به جلو است و روزی برمی گردید و خود را در موقعیت فوق العاده ای نسبت به امروزتان می بینید.

حتی موفق ترین و با اعتماد به نفس ترین افرادی هم که بین ما زندگی می کنند ، گاهی در مورد خود تردید می کنند و اشتباه می کنند؛ اما تفاوت آنها با کسانی که اعتماد به نفس ندارند این است که آنان به خاطر تردید و اشتباهاتشان دوئل نمی کنند. آنان حرکت به جلو را ادامه می دهند با دانش اینکه بالاخره یکی از آنها اتفاق می افتد. موفق می شوند یا نمی شوند. اگر موفق شوند ، عالی است ، و اگر نه ، یاد می گیرند ، دوباره برنامه ریزی می کنند و به سوی اهدافشان حرکت می کنند. آنان هرگز با نگرش شکست زندگی نمی کنند.

از سایه های افکار تان آگاه باشید!  

اولین قدم برای اینکه اعتماد به نفس داشته باشید این است که با خودتان صادق باشید و طرز فکرتان را در مورد خودتان بدانید. ذهن ما همیشه الگوهای گذشته را از افکار و رفتارها مرور می کند. این ویژگی بعضی وقت ها به نفع ما و بعضی وقت ها به ضرر ماست.

شما باید اول بتوانید الگوهای فکری ، رفتاری و محیطی را که موجب کاهش اعتماد به نفستان می شوند ، بشناسید تا قدرت این را داشته باشید که کاری در مقابل آنها انجام دهید.

الگوهای رفتاری و محیطی :

 برای مثال ، شاید شما دوستی داشته باشید که با وجود علاقه ی فراوان به او ، هرگز به احساسات شما توجه نمی کند. در این صورت شاید بهتر است که در مورد این دوستی تجدید نظر کنید و از خود بپرسید آیا دوست بودن با چنین فردی شما را آزار نخواهد داد؟

یا شاید دارای افکاری است و یا فعالیت هایی انجام می دهد که باعث کاهش اعتماد به نفس شما می شود. مثل رقابت های ناجوانمردانه.

البته شاید خود شما فردی باشید که از مشاهده موفقیت دیگران و تحسین آنها احساس ناخرسندی و کمبود می کنید ، در آنصورت باید بگویم نگران نباشید ، فقط به یک نگرش جدید احتیاج دارید.

یادتان باشد که به رقابت ناجوانمردانه تقلای غیرممکن برای احساس بهتر در مقابل ایجاد هزینه برای دیگران است. کسی نمی تواند خود را با پایین کشیدن کسی دیگر بالا ببرد شاید برای مدتی اثر داشته باشد اما با این کار به نودی به اعماق تنزل پیدا خواهد کرد

الگوهای فکری :

الگوهای فکری -  چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم
الگوهای فکری

افکاری هستند که من آنها را سایدهایی ذهن می نامم. انتقادها از خود ، تردیدها ، خاطراتی که شکست های گذشته را به یاد می آورند و در واقع اینها افکاری هستند که ضمير ما تمایل دارد آنها را به یک شکست از شما انسان بدی نمی سازد ، همانطور که یک موفقیت ربطی به خوب یا بد بودن شما ندارد. هر دو فقط نتیجه اند ، نه بیشتر!  

تمام فعالیت هایی که اعتماد به نفس را افزایش می دهند و رفتارها و محیط های مخرب اعتماد به نفس شما را خنثی می کنند ، نتایج یک حرکت رو به جلوی آرام هستند که اعتماد به نفس و بزرگ منشی را برای شما به ارمغان می آورند.

بیایید به عوامل مخرب اعتماد به نفس و برعکس ، چیزهایی که به شما اعتماد به نفس می دهند نگاهی بیندازیم. البته یک لیست جامع نیست اما به اندازه ی کافی یاد می گیرید که مسائل مورد بحث را بشناسید و در آینده فاکتورهای مثبت و منفی را که بر سطح اعتماد به نفس شما اثر می گذارند ، تشخیص دهید.

ترس و اعتماد به نفس!

طبق مطالعات ترس عامل اصلی کمبود اعتماد به نفس است. این مطالعات به طور شفاف تاکید کرده است که افکار ترس قابل شناسایی هستند. بگذارید روشنتان کنم که ترسی که ما از آن صحبت می کنیم ترس احساسی یا رفتاری است. ترس از یک خرس که به طرف شما حمله ور شده است ، کاملا طبیعی و سودمند است. این ترس می تواند زندگی شما را نجات دهد و نیازی نیست که در آن لحظه بایستید و افکارتان را تحلیل کنید.

ترسی که من از آن صحبت می کنم ، نیروی خودش را از یک الگوی ذهنی غیرعادی به دست می آورد ، در واقع سرچشمه آن جایی از ذهن است که به طور مداوم شما را روی تردیدها سردرگم می کند و به افکار منفی ، شکست ها و کمبودها اجازه ورود می دهد.

در هر زمانی ریشه ی این افکار می توانند روی زندگیتان گسترده شود و اعتماد به نفس و توانایی های شما را بسیار کاهش دهد.  

البته باید بدانید که ترس ها بسیار گسترده هستند :

 ترس از جدایی ، ترس از شکست ، کمبود ، ترس از ناشناخته ها ، ترس از خجالت ، عدم احترام ، مرگ ، درد و حتی ترس از پذیرفته نشدن. سه تا از مهم ترین این ترس ها که موجب کاهش اعتماد به نفس می شود از این قبیل هستند :

  • ترس از پذیرفته نشدن
  • ترس از شکست
  • خیال بافی های غیرواقعی

 ترس از پذیرفته نشدن :

 ترس از پذیرفته نشدن-  چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم
ترس از پذیرفته نشدن

ترس از پذیرفته نشدن یک ترس غیر معقول است که به شما می گوید ممکن است دیگران شما را همینطور که هستید ، نپذیرند. این ترس ، یک الگوی خیالیست که وحشتی را در شما به وجود می آورد که شاید شما در چشم دیگران به عنوان انسانی بی ارزش دیده شوید.

این ترس شما را مجبور می کند کاری را انجام دهید که دیگران می خواهند و تمام صحبت هایتان بر اساس عقیده اطرافیانتان باشد و نه خودتان؛ زیرا وحشت دارید که مبادا شما را تایید نکنند ، صدای انتقاد آنها را بشنوید یا شما را متهم کنند.

ترس از پذیرفته نشدن کم و بیش همه را درگیر کرده است اما خیلی ها را فلج می کنند. آنها در یک موقعیت مداوم رفتارهای ساختگی زندگی می کنند که آنها را از پذیرفته نشدن نجات بدهد. به خود اجازه نمی دهند خودشان باشند ، فقط به خاطر ترس. متاسفانه اینطور آدمها از زندگی عقب کشیده اند در حالی که در خیالاتشان در میان قهرمانان فیلمها و یا افراد معروف زندگی می کنند.

مشکلات ناشی از توجه بیش از حد به قضاوت دیگران

آدمهایی که ارزش زیاد از حد برای قضاوت دیگران در مورد خودشان قائل باشند ، بار سنگینی را روی دوش خودشان می گذراند. اگر تمام رفتارهای شما ، علایق و دوست داشتن هاتان براساس عقاید فرد دیگری باشد ، شما در حقیقت به آنها این قدرت را می دهید که برای لحظات شما تصمیم بگیرند که کی شاد باشید یا غمگین. یادتان باشد کسی حق این را ندارد که برای لحظات شما تصمیم بگیرد.

اگر توانایی شادی خود را به کسی بدهید داوطلب شده اید که به طور احساسی برده او باشید.

البته این ، به این معنی نیست که شما نباید به اطرافیانتان هیچ توجهی داشته باشید ، اما نباید بیش از حد هم خودتان را وقف قضاوت دیگران کنید. شاید اگر بدانید دیگران به ندرت در مورد شما فکر می کنند به این نتیجه برسید که شما حتی بیشتر از وقتی که دیگران آن را صرف فکر کردن در مورد شما می کنند ، به آنها توجه می کنید.

دیگران بیشتر فکر خود را صرف خودشان و مشکلاتشان می کنند نه من یا شما یک انسان منحصر به فرد هستید ، اما این یکتایی در لحظه ای که تاکیدتان را روی فکر اطرافیان می گذارید ، رو به فروپاشی می رود. فردی که خاطر خوش آمد دیگران ، لباس پوشیدنش ، حرکاتش و حتی رفتار و فعالیتهایش مطابق خواسته اش نیست ، برای خودش مشکلات زیادی درست می کند.

معنی اعتماد به نفس …

معنی اعتماد به نفس-  چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم
معنی اعتماد به نفس

چنین فردی خود را غرق در پیروی از منش اطرافیان می کند و به زودی خودش را در این پروسه گم خواهد کرد. اعتماد به نفس یعنی شخصی باشی که خودت انتخاب می کنی و به صدای قلبت گوش کنی و نه با پیروی از دیگران فقط به خاطر حس تعلق و پذیرفته شدن از طرف آنها.

وقتی براساس تصمیم گیری های لحظه ای دیگران مدام در حال گم کردن خود واقعیتان باشید ، حتی حس تعلقی که به دنبال آن می گردید ، از شما فاصله می گیرد. این روند درست مثل شروع یک بازی قایم باشک از خودتان است و تا جایی ادامه پیدا می کند که چیزی را که هستید کاملا از دست بدهید.

این اتفاق اغلب برای افراد جوان می افتد که می خواهند توجه دیگران را جلب کنند و پذیرش آنها را داشته باشند اما هنوز به این رشد دست نیافته اند که آنان حتی بدون ستایش و پذیرش دیگران هم کامل هستند. درست مثل هاليوود که پر شده از نوجوان های نابالغی که نا امیدانه به دنبال تایید و تحسین دیگران هستند.

تشخیص ترس از پذیرفته نشدن گاهی بسیار سخت است زیرا که تلاش می کنید آن را توجیه کنید. واقعیت این است که همه ی ما در بهانه آوردن بسیار عالی هستیم. هر کدام از ما در آوردن دلایل بیهوده متخصصیم.

بگذارید یک مثال بیاورم :

شما در یک جمع شاید با یک مسئله ی مهم مخالف باشید اما به جای ابراز عقیده به خودتان می گویید شاید بهتر است ساکت بمانم. یا اینکه آخرین لباس های مد را دنبال می کنید و برای خود دلیل می آورید که شما عاشق مد هستید ، خیلی بهتر از این است که اعتراف کنید که مد را فقط برای پذیرش دیگران دنبال می کنید؟ مگر نه؟

مشخصات فردی با ترس از پذیرفته نشدن :

 بگذارید نگاهی کنیم به کسانی که ترس از پذیرفته نشدن را با خود به همراه دارند.

  • فعالیت بدون اعتماد به نفس دارد.
  • گرایش به پیروی از دیگران دارد.
  • هیچگاه اول از همه وارد مکانی نمی شود یا حاضر به امتحان هیچ چیز جدیدی نیست.
  • ترجیح می دهد باورهایش را برای خودش نگه دارد تا اینکه آنها را بیان کند و مورد انتقاد قرار بگیرد.
  • بیشتر اوقات در حالت افسردگی قرار دارد. کسی که شهامت صحبت کردن در مورد خودش و بیان خواسته هایش را ندارد بیشتر از دیگران افسرده می شود و اشتیاق زندگی را از دست می دهد. این فرد بیشتر شبیه یک آدم آهنی از پیش برنامه ریزی شده است تا شخصی با ایده های خلاقیت و اشتياق مخصوص به خودش.
  • در مورد شخصیتش سردرگم است. اینطور آدمها از یک بحران ساده و یک دلیل پیش پا افتاده به راحتی عصبانی می شوند.
  • برای خود ارزش کمی قائل است و به خودش احترام نمی گذارد. کسی که دائما برای فکر دیگران اهمیت قائل باشد و به آنها فکر کند به این معنی است که به خودش فکر نمی کند و به همین دلیل است که برای عقاید دیگران ارزش بیش از حدی تلف می کند.

 اما چطور باید این ترس را از بین برد؟ فقط کافی است یادتان باشد که قرار نیست همه شما را دوست داشته باشند. هر کسی در دنیا فکر می کند حق با خودش است. این ، تنها وقتی اهمیت پیدا می کند که شما فکر می کنید باید اهمیت پیدا کند.

شما می توانید بدون تایید دیگران هم ، یک زندگی پربار ، شاد و موفق داشته باشید. تنها کاری که باید بکنید این است که مصداق این واقعیت را در مورد خودتان بپذیرید. پذیرش خود تنها تاییدی است که برای داشتن یک زندگی شاد نیاز دارید.

ترس از شکست :

ترس از شکست-  چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم
ترس از شکست

 جوامع مدرن آنقدر روی موفقیت تاکید می کنند که تقريبا واژه ی شکست به یک کلمه بد تبدیل شده است. باعث شرمندگی است که چنین چیزی پیش آمده است ، زیرا شکست یکی از خصوصیات بارز در موفق ترین انسان های دنیاست.

شکست شاید مانند قرص تلخی باشد که شما مجبورید آن را فرو بدهید اما موفق ترین افراد به شما خواهند گفت که چیزهایی که از شکست هایشان یاد گرفتند خیلی بیشتر از چیزهایی بوده که از پیروزی هایشان آموخته اند. تنها شکستی که به نظرتان سخت می آید. آخرین شکست شما است!

آیا به آن اجازه می دهید یک اتفاق ، شما را پایین بکشد؟ یا نه! می خواهید خود را بالا بکشید ، عزمتان را جذب کنید و ادامه دهید.

شما می توانید هیچ کاری انجام ندهید و بگذارید که شکست از شما یک تعریف بسازد یا می توانید بلند شوید و از یک پل یادگیری به اسم شکست رد شوید و خودتان ، خود را در اراده تان تعریف کنید.

انتخاب کنید :

در گذشته زندگی می کنید. دوئل با شکست. یا در زمان حال زندگی می کنید و از شکست ها به عنوان – ابزاری برای موفقیت هاتان استفاده می کنید.

می دانید شکست واقعی چیست؟

 تنها شکست واقعی این است که از امتحان و تجربه کردن هر چیزی که شهامت لازم دارد امتناع کنید فقط به خاطر اینکه از شکست دوباره می ترسید. یک شکست فقط وقتی شما را تعریف می کند که شما به آن اجازه این کار را بدهید. این جمله را از ویلیام شکسپیر به یاد داشته باشید که :

افرادی که از شکست می ترسند. هزار بار می میرند اما افراد با شهامت فقط یه بار می میرند.

ترس از شکست یک حس طبیعی است ، پس اگر این احساس را دارید ناراحت نشوید یا فکر نکنید که انسان غیر طبیعی هستید. اگر این احساس به درستی استفاده شود ، می تواند یک نیروی محرک عالی باشد که به شما این احساس نیاز را بدهد تا یک تلاش خوب انجام دهید و به نتایج قابل قبول یا حتی فوق العاده دست یابید.

 أما باید بدانید که چگونه مقابله با ترس از شکست این همه تفاوت ایجاد می کند. اول از همه سرزنش کردن خودتان را پایان دهید! جدی می گویم! شما انسانید و انسان جایزالخطاست. لزومی ندارد که تمام کارهایتان ایده آل باشد ، در واقع شما نمی توانید ایده آل باشید ، و نه تنها شما ، بلکه هیچ کس نمی تواند. بنابراین زندگی تان را بکنید! به نظر من اینکه دست به کاری بزنیم و شکست بخوریم خیلی بهتر از این است که هیچ کاری نکنیم. اینطور نیست؟

اعتبار از آن چه کسی است؟

“اعتبار از آن کسی نیست که زمین خوردن يه مرد تنومند را همه جا فریاد بزند یا اینکه او را سرزنش کند و بگوید کجا می توانست بهتر باشد. اعتبار از آن کسی است که در میان ایستاده است کسی که باغبار و عرق و خون مواجه است ، دلاورانه نبرد می کند زمین می خورد اما دوباره و دوباره می ایستد زیرا هیچ تلاشی بدون شکست یا نتایج زودگذر نیست اما کسی که اشتیاق خوبی دارد به خوبی کار می کند کسی که از خودش برای به دلیل ارزشمند مایه می گذارد به خوبی می داند که در پایان پیروزی از آن اوست. پس هيچگاه جایش را به يك انسان سرد و ترسو نمی دهد که حتی فرق شکست و پیروزی را تشخیص نمی دهد”.

تئودور روزولت

اگر این پاراگراف به شما انگیزه نمی دهد پس شاید معنی آن را هنوز درک نکرده اید. پس تا هنگامی که نیاز دارید آن را دوباره و دوباره بخوانید. وقتی که احساس ترس یا نا امیدی شما را فرا گرفته است ، آن را بخوانید. این پاراگراف را ملکه ذهن خود کنید زیرا معنایی که در آن نهفته است ، بی پایان است. این حق شماست که شهامت انجام چیزهای جدید را داشته باشد و این حق شماست که بتوانید شکست بخورید. از تمرین نهراسيد ، این حق ذاتی شما است.

خیال بافیهای غیرواقعی :

خیال بافیهای غیرواقعی-  چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم
خیال بافیهای غیرواقعی

 یکی از غیرمحتمل ترین و البته رایج ترین انگیزه های ترس تصورات شما است. تصورات می تواند آزاردهنده ترین سناریوهایی را که ممکن است با آنها روبه رو شویم در ذهن ما بیاورد. مشکل اینجاست که بیشتر آنها هیچ پایه و اساسی در واقعیت ندارند و اصلا اتفاق نخواهند افتاد.

نگرانی مثل صندلی گهواره ای است شما را مجبور به کار می کند اما هرگز شما را هيچ کجا نمی برد.

شما چند بار به خاطر اتفاق هایی که هرگز رخ نداده اند ، حرص و جوش خورده اید؟ اگر جواب می دهید زیاد ، پس بهتر است بدانید که نگرانی های عمیق در انتظارات منفی ریشه دارند. سوال این است که چرا شما انتظارات منفی دارید و این انتظارات از کجا می آیند؟ بگذارید سوال دیگری از شما بپرسم :

شانس جایی است که همیشه بوده است. شاید شما ندانید از کجا آمده است اما آیا شما شانس دارید؟

سوالی که باید جواب بدهید …

این سوالیست که باید جواب بدهید ، می دانم جواب شما همیشه نه است! همین انتظارات منفی است که نمی گذارد شانس به شما رو بیاورد و شاید هیچ وقت نیاورده است. به هر حال ، شما هنوز باور دارید که آدم بدشانسی هستید ، فقط به خاطر اینکه ترس های قدیمی همیشه تازه می شوند و هر بار که در پیش آمدهای جدید به ملاقات ما می آیند ، تغییر قیافه می دهند؟

هر چقدر به ترس بیشتر میدان بدهید ، چه ترس واقعی و چه ناشی از تصورات شما ، بیشترین تاثیری که می گذارد ، روی تصمیمات و فعالیت های خودتان است. اگر از صحت تصمیمات خود پشتیبانی نکنید ، می بینید که آنها به طرز نادرستی تحت تاثیر ترس ، منفی نگری و داده های نادرست قرار می گیرند.

مطمئنم شما به حد کافی باهوش هستید و قدرت تشخیص این را دارید که تصمیمی که زیر فشار ترس ، منفی گرایی و داده های نادرست گرفته شده است ، بسیار متفاوت است از تصمیمی که بر پایه ی واقعیت و رو راستی با خودتان گرفته اید.

پس شما احتیاج دارید که ترس ها را وقتی که توسط منفی نگری هایتان در حال رخنه کردن در ذهنتان هستند ، بشناسید و این نگرانی های غیرواقعی را با افکار مثبتی که شما را قادر به بهترین تصمیم گیری ها می کنند و جریان فعالیت های شما را سرعت می بخشند ، جایگزین کنید.

سوال اینجاست که چگونه به مبارزه این ترس ها برویم و اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم. در ادامه شما را با چند راهکار آشنا می کنم.

چگونه اعتماد به نفس را افزایش دهیم

خوب ، تا اینجا دیدیم که چرا اعتماد به نفس بعضی از ما پایین است و اینکه نشانه های آن چیست. اما چگونه با ترس هایمان مبارزه کنیم و اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم؟

در ادامه چندین روش کاربردی را برای افزایش اعتماد به نفس پیشنهاد کرده ام. بعضی از گزینه ها مثل فرستادن پیامی به مغز است در حالی که بقیه فرستادن پیام به دنیای خارج و به دیگران است.

در واقع اگر دیگران ببینند که شما اعتماد به نفس بیشتری دارید با شما مطابق همان رفتار می کنند ، طبق آن رفتار اعتماد به نفستان زیاد می شود و این چرخه ی فوق العاده ادامه پیدا می کند. اینطور بگویم که می توان به داشتن اعتماد به نفس وانمود کرد و توسط این وانمود کردن ، به آن دست یافت. شاید برایتان عجیب باشد اما جواب می دهد!

گزینه های پیشنهادی من برای بالا بردن اعتماد به نفس شما :

1. بر قدرت خود تاکید کنید

بر قدرت خود تاکید کنید-  چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم
بر قدرت خود تاکید کنید

بر روی کارهایی که خوب انجام می دهید تمرکز کنید و آنها را انجام دهید. خود را به خاطر پیگیری آن تشویق کنید ، همچنین به خاطر موفقیتتان.

با تمرکز روی توانایی ها و پیروزی هاتان – هرچقدر کوچک یا بزرگ . کم کم به طور طبیعی به اعتماد به نفس نزدیک می شوید زیرا به چشم خود ، شاهد موفقیت ها و دستاوردهای بیشتر و شکست ها و تردیدهای کمتر هستید.

٢. خودپنداری های منفی تان را به مثبت تبدیل کنید.

برای افزایش خودباوريتان ، باید ادبیاتی را که با آن در مورد خودتان فکر می کنید عوض کنید. مطالعات نشان داده است فکرهایی که به آنها معتادیم ، برای مغز ما مسیرهای عصبی جدید می سازند. در پروسه ای که شما قصد دارید الگوهای افکار منفی را با نوع مثبت آن جایگزین کنید ، در واقع دارید یک مسیر عصبی برای یک جریان مثبت می سازید؛ و به مرور زمان مسیرهای عصبی پیشین از مغز شما قطع می شوند. این روند به شبکه های عصبی مغز اجازه می دهند که دوباره خود را بسازند ، اما این بار سودمندتر از پیش ، و با نابود کردن جریان مفتی فکرها در سر شما؟

٣. هنر ارزیابی از خود را داشته باشید و تمرین کنید.

در ارزیابی خود فردی شایسته شوید و با این پروسه که دارید یک فرد جدید میشوید احساس راحتی کنید. برای اینکه بتوانید انسان با اعتماد به نفسی باشید ، باید خود را از بردگی قضاوت دیگران رها کنید و خودتان ، خود را ارزیابی کنید با معیارهای خودتان به یاد داشته باشید تنها باور خودتان است که مهم است.

شما کسی که دیگران فکر می کنند یا می گویند نیستید شما کسی هستید که  خودتان فکر می کنید.

دقت کنید :

 من نگفتم شما کسی هستید که فکر می کنید هستید ، گفتم که شما نهایتا کسی خواهید شد که فکر می کنید. و این عبارت به خاطر این است که زندگی ، شما جهتی را در پیش می گیرد که افکارتان مدت زمان بیشتری و با قدرت بیشتری بر آن تمرکز داشته است. خواه جهت گیری اشتباهی در مورد خودتان داشته باشید یا نه.

۴. ریسک های منطقی و حساب شده انجام دهید.

وقتی که تجربه های خود را به عنوان ابزاری برای یادگیری قبول می کنید ، بسیار بهتر است تا اینکه به آنها به دید مبارزه ای برای برد و باخت نگاه کنید. در این موقعیت است که موقعیت های جدیدی برای شما به وجود می آید که می تواند اعتماد به نفس گم شده ی شما را بازیابد. راستش ، من عقیده دارم هر کسی اعتماد به نفس دارد ، فقط گاهی اوقات زیر اعماق ترس ، منفی گرایی ، انتقاد و دودلی گم می شود و کمی پیدا کردنش سخت است! فقط همین است! مطمئن باشید!

5.حالت بدن تمام قصه شما را می گوید.

حالت بدن تمام قصه شما را می گوید.-  چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم
حالت بدن تمام قصه شما را می گوید.

اعتماد به نفس یا کمبود آن همیشه از حالت بدن شما قابل تشخیص است. چیزی که افراد کمی می دانند این است که حالت بدن می تواند اعتماد به نفس شما را تحت تاثير قرار دهد. باور نمی کنید؟

به آسانی آن را ثابت می کنم :

وقتی که احساس نرمالی دارید (نه غمگین یا شاد) یک پیاده روی ۲۰ تا ۳۰ دقیقه ای داشته باشید. با قامتی صاف و قدم های بلند ، با انرژی راه بروید و دست هایتان را طوری حرکت دهید انگار فرد مشهوری هستید ، سرتان را بالا نگه دارید و هرگاه عابری دیدید ، به چشمانش نگاه کنید و لبخند بزنید. اگر جایی که قدم می زنید افراد زیادی وجود ندارند ، به زیبایی طبیعت (گل ها ، درختان و غیره) و چیزهای جالب نگاه کنید. برای هر مورد جالیی که پیش رویتان می بینید ، لبخند بزنید. در پایان این پیاده روی نیم ساعته ، احساسات خود را بررسی کنید. احساستان عالی نشده است؟ آیا احساس نمی کنید با خودتان آشتی کرده اید؟ می دانم جوابتان مثبت است. باید همینطور باشد به حالت بدن شما برای مغزتان این پیغام را فرستاده است. حال بیایید حالتی متفاوت را در نظر بگیریم.

سناریوی دوم :

 اگر شما آهسته راه بروید ، پاهایتان را روی زمین بکشید ، سرتان را پایین بیندازید و دست هایتان را در جیبتان بگذارید ، اگر به اطراف نگاه نکنید و زیبایی آن را نبینید یا از وجود دیگران آگاهی پیدا نکنید و با لبخندتان به آنها احساس ارزش ندهید ، متاسفانه بعد از پیاده روی ، احساس کاملا متفاوتی از پیادهروی قبلی خواهید داشت.

من پیاده روی اول را پیاده روی اعتماد به نفس نامیده ام زیرا احساس بیشتری از ارزش به ما می دهد. پس پیاده روی همراه با اعتماد به نفس را تمرین کنید و آن را مثل عادت به خاطر بسپارید. حالت بدن شما به مغزتان دستور می دهد که چگونه احساس کنید و مغز برای احساساتان پیام می فرستد. احساسات شما کمی دیرتر یا زودتر پیام را دریافت می کند و آنجاست که شما شروع به احساس اعتماد به نفس شگفت انگیزی خواهید کرد.  

۶. به پیاده روی اعتماد به نفستان سرعت را بیفزایید.

یک نظرسنجی در میان مردم نشان داده است که کسانی که سریعتر راه می روند به عنوان افراد مهم شناخته می شوند و این حس را به دیگران می دهند که سرشان شلوغ است و درگیر مسائل بسیار مهمی هستند. از سوی دیگر ، راه رفتن بدون هدف و بسیار آهسته می تواند یک سیگنال نا آشکار از کمبود اعتماد به نفس باشد.  

همه چیز در مورد تغییر تصویری است که شما به دیگران القا می کنید. زیرا اگر دیگران شما را مثل یک انسان دارای اعتماد به نفس و مشغله دار ببینند ، رفتارشان با شما با اهمیت تر می شود که این روند موجب پیشرفت سریع در افزایش اعتماد به نفس شما می شود.

اما یادتان باشد به طور غیر طبیعی سریع راه نروید. سرعت زیاد از حد نتيجه معکوس دارد. اگر در نهایت به نفس نفس افتادید و احساس خستگی کردید بدانید که زیاده روی کرده اید. فقط مهم این است که کمی قدرت به گام هایتان اضافه کنید.

۷. کمی ورزش کنید!

کمی ورزش کنید!-  چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم
کمی ورزش کنید!

هر روز به پیاده روی بروید ، یا شنا و دوچرخه سواری… می توانید کلاس های ورزشی ثبت نام کنید. مهم نیست که چگونه می خواهید ورزش کنید. فقط هر چه سریعتر کاری انجام دهید.

جالب است بدانید کسانی که اعتماد به نفس ندارند گرایش بیشتری به تنبل بودن دارند. افراد فعال زمان کمتر و همچنین تمایل کمتری دارند به اینکه جایی بنشینند و در عین حال نگران کارهای عقب افتاده خود باشند. فعال باشید و مطمئن باشید که فعالیت پیام های جدیدی به درون شما می فرستد.

اما اگر پیاده روی را به عنوان ورزش خود انتخاب می کنید. این گزینه ها را به آن بیفزایید تا بتوانید هر چه سریعتر اعتماد به نفس خود را افزایش دهید :

سریع تر راه رفتن سریع تر مزایای پیاده روی را افزایش می دهد ، وقتی پیاده روی اعتماد به نفس را انجام می دهید باید ۱۰ تا ۲۰ درصد سریعتر از نرمال حرکت کنید ، اما پیاده روی که به عنوان ورزش خود انتخاب می کنید باید ۲۰ تا ۵۰ درصد سریعتر از نرمال باشد و قدم هایتان کشیده باشد اما احساس راحتی را از شما نگیرد. اگر زمان زیادی است که ورزش نکرده اید شاید باید یک دوره زمانی برای آماده سازی داشته باشید و بسته به سن و موقعیتتان لازم باشد که با یک پزشک ورزشی مشورتی داشته باشید تا شما را در یک برنامه ی ورزشی قرار دهد.

به بالا نگاه کنید :

 وقتی که پیاده روی می کنید نباید به زمین خیره شوید مگر اینکه جاهای خطرناک پا بگذارید ، مثل قدم برداشتن در زمین هایی که در آن سنگریزه وجود دارد یا جایی که حیوانات کوچک وجود دارد. سرتان را بالا نگهدارید و حس کنید دنیا را فتح کرده اید! این کار برایتان شانسی ایجاد می کند که با دیگران ارتباط چشمی داشته باشید. واقعیت این است که این روش ، یک شیوهي غيرلفظی برای ایجاد اعتماد به نفس است.

به حرکت دستانتان توجه کنید :

 هنگام راه رفتن ، حرکت دست ها نباید محدود یا بیش از حد باشد. محدود کردن حرکت دستها موجب می شود انسان سختگیر و نامطمئنی به نظر برسید و حرکت بیش از حد آنها به نظر خنده دار می آید.

راه رفتن به تنهایی احتیاج زیادی به تمرکز ندارد؛ اما پیاده روی اعتماد به نفس به تمرین و تخصصی احتیاج دارد که در طبیعت شما نیست. پیاده روی می تواند مزیت های زیادی را در سطوح مختلف برای شما به ارمغان بیاورد ، همانطور که گفتم مثل افزایش اعتماد به نفس!

۸. چشم ها همیشه اولین چیزی است که در چهره ی شخصی توجه ما را جلب می کند.

-  چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم

می توان گفت چشمها پنجره ای به روح انسانها است ، اما آنها همچنین میتوانند بود یا نبود اعتماد به نفس را به خوبی آشکار کنند.

افراد با اعتماد به نفس بالا ، معمولا هنگام صحبت رابطه چشمی خوبی با دیگران برقرار می کنند و آن را نگه می دارند ، در حالی که افرادی که اعتماد به نفس ندارند سعی می کنند در چشم دیگران نگاه نکنند.

رابطه ی چشمی یک قسمت طبیعی و مهم در بیان شما است. چشمها می توانند برخی اوقات حرف هایی را بگویند که واژه ها از انتقال آن ناتوانند داشتن رابطه چشمی با دیگران را ، هنگام صحبت کردن تمرین کنید ، این یک نشانه از احترام است و به دیگران نشان مي دهد که صادقانه به صحبت های آنها توجه می کنید.

به علاوه رابطه چشمی اعتماد به نفستان را به دیگران نشان می دهد همزمان با این که آن را از درون شما ، بنا می کند. وقتی بتوانید در حال صحبت کردن به چشمان کسی نگاه کنید ، احساس برابری با او شما را در بر می گیرد.

9.پچ پچ درونیتان را کنترل کنید.

این صدا یک عنصر بسیار سودمند و سخاوتمند به طرف ما است. اما گاهی تبدیل به یک انتقادگر می شود که در مورد ما قضاوت می کند و امیدمان را می گیرد.

کسانی که کمبود اعتماد به نفس دارند به این گرایش دارند که این قضاوت ها و داوری ها را از انتقادگر در ونیشان ، باور کنند و به جای اینکه در مورد آنها فکر کنند ، فقط آنها را می پذیرند. به جای اینکه در مورد درستی آنها از خود بپرسند ، به آنها ایمان می آورند. به جای آنکه افسار دیالوگ درونی خود را در دست بگیرند ، گوش به فرمان آنها می شوند.

انتقادگر درونی شما بیشتر شبيه يه کودک باهوش و راج است که در مورد هم آنچه که فکر می کند به زبان می آورد. انتقادگر درونی شما مثل کودکی است که باید آموزش ببیند. شما باید فرمانروای او باشید نه او فرمانروای شما! چند پیشنهاد برایتان دارم که بتوانید افسار انتقادگر درونی تان را به دست بگیرید و به جای اینکه شما از او حرف شنوی داشته باشید ، او از شما حرف شنوی داشته باشد :

به صدای درونیتان گوش کنید :

به صدای درونیتان گوش کنید-  چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم
به صدای درونیتان گوش کنید

این گام ، اولین گام برای استفاده درست از پچ پچ درون شما است. به جای اینکه فقط هر چه را که می گوید بپذیرید ، به صدایش دقت کنید و ببینید چه می گوید ، افکارتان را تشخیص دهید. بعد از اینکه جهت گیری صدای درونیتان را مشخص کردید ، وقت آن است که تعیین کنید طبیعت و کاراکتری که این افکار به شما می دهند چیست. در کل آنها در مورد شما چه می گویند؟ و به وسیله ی آنها چه دیدی از خودتان پیدا می کنید؟

اگر پیامی که دریافت می کنید مخرب است ، از خودتان بپرسید آیا راهی هست که از این پیام مزایایی را دریافت کنید. بپرسید آیا پیامی که هم اکنون دریافت کردید یک پیام جدید است یا همان دروغهای کهنه ای است که زندگی شما را دست آویز خود می کند؟

قبلا به این نوع افکار چگونه پاسخ میدادید؟ این افکار این همه سال ، در وجود شما چه تزریق کرده است؟ آیا به شما کمک کرده تا اعتماد به نفس خود را بسازید؟

دیالوگ هایتان را کنترل کنید :

 بسیار مهم است که دیالوگ درونیتان را کنترل کنید به جای اینکه او ، شما را کنترل کند. می توانید به افکارتان در هر مسیری که می خواهید ، جهت دهی کنید ، فقط باید انتخاب کنید. این افکار منفی را که موجب خرد شدن و کمبود اعتماد به نفس شما می شود با نوع مثبت جایگزین کنید. توجه داشته باشید وقتی در حال تلاش برای کنترل دیالوگ درونیتان هستید ، الگوهای فکری قدیمی دوباره و دوباره سعی می کنند بیرون بیایند. اما وقتی به جهت گیری جدیدی که انتخاب کرده اید ادامه دهید ، افکاری که به وجود آنها عادت کرده اید کم کم ضعیف می شوند.

تلاش کنید که مثبت باشید :

 مثبت فکر کردن و دید مثبت به زندگی داشتن راهیست برای ساختن اعتماد به نفس. وقتی که می افتید ، صدای درونیتان باید بگوید «بلند شو! تو می توانی»… نه اینکه بگوید : «چقدر بی عرضه ای ، همان پایین بمان و بیشتر درد بکش! حقت همین است.»

مبارزه با صدای درونی وظیفه دشواری است. یک شخص مثبت با سخت کوشی بر افکار منفی اش پیروز شده و با جایگزینی آنها با افکار مثبت به اعتماد به نفس رسیده است و در مقابل صدای درونی مفتی اش ضعیف عمل نکرده است.

بگذارید به شما نشان بدهم که پچ پچ منفی تا چه حد می تواند روی رفتارتان تاثیر بگذارد. فرض کنید می خواهید با کسی دوست شوید ، وقتی که دارید به طرف او می روید ناگهان افکار منفی شما به شما یاد آور می شوند.

آخرین باری که تلاش کردید با کسی دوست شوید به نحو بدی شما را رد کرده است و احساس بدی داشته اید. با این استنتاج شما باید دوستی با دیگران را فراموش کرده و تنها باشید. چرا؟ زیرا اینگونه احساس امنیت می کنید و نمی خواهید که هیچ ریسکی را برای صدمه دیدن بپذیرید.

شما باید بتوانید علیه افکار منفی پاسخ دهید :

«نه! این بار متفاوت است و این فرد ، فرد بهتریست… » یا یک همچنین چیزی. این نوع مکالمه ، چالش دوباره انتقادگر درونی شما را برای برگشت به مسیر بی سرانجام قبلی به پایان می رساند.  

به جای بحث با خودتان ، شیوه صحبتتان را با خود عوض کنید و از نو شروع کنید. با قدرت بگویید :

 «آن پیشامدها از آن گذشته است ، من در زمان حالم! بزرگتر شدم و عاقل تر؛ میدانم که آخرین تجربہی پذیرفته نشدنم به معنای این نیست که بار دیگر پذیرفته نمی شوم ، اما حتی اگر دوباره اتفاق بیفتد می توانم بر آن پیروز شوم. قبلا از همچین تجربه ای نجات پیدا کردم و در آینده هم دوباره آن را فراموش خواهم کرد. من فرمانروای زندگی خود هستم و انتخاب می کنم که برای دوستی باید به سمت آن فرد بروم نه افکارم!»

این تفاوت بزرگی است! نظر شما چیست؟ این حرکت موجب می شود انتقادگر درونی شما ، وقتی که تصمیم می گیرید ، جلوی شما را نگیرد و بتوانید روی خواسته هایتان متمرکز شوید.

اعتماد به نفس مثل عينه است داشتن عينه با شماره درست به شما اجازه می دهد که زیبایی ها را بهتر و کامل تر ببینید و از آنها لذت ببرید.

اگر درست به زندگی نگاه کنید ، می بینید که همه چیز بسته به باورهای ماست. کسی که از دریچه نابودگر منفی گرایی به زندگی نگاه می کند ، هرگز به طور کامل از آن لذت نخواهد برد.

۱۰. نگرش خود را کنترل کنید

نگرش خود را کنترل کنید-  چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم
نگرش خود را کنترل کنید

چیزهای زیادی وجود دارد که می تواند اتفاق بیفتد و شما توانایی کنترل آن را ندارید. اما یک چیز هست که می توانید آن را کنترل کنید : نگرشتان.

اگر بخواهم در این باره بیشتر توضیح دهم ، داستانی قدیمی در مورد یک نگهبان را بازگو خواهم کرد. در قرون وسطی وقتی که دور دهکدمها دیوار کشیده شده بود ، وظیفه نگهبانان این بود که دروازه دهکده را کنترل کنند و ورود مسافران را به دهکده تایید یا رد کنند.

روزی مسافری برای ورود به نگهبانی سالمند و عاقل برخورد کرد و به او گفت : «من به دنبال جایی مناسب برای اقامت هستم ، لطفا به من بگو مردم این دهکده چگونه هستند!»  

نگهبان سوال او را با پرسش دیگری پاسخ داد : «دوست من! به من بگو مردم دهکده ای که از آنجا آمده ای چگونه بودند؟ »

مسافر جواب داد :

 «آنها بسیار گستاخ و نامهربان بودند و به هیچ عنوان به کسی کمک نمی کردند. جای خیلی بدی بود ، امیدوارم هرگز دوباره در همچین دهکده ای گیر نیفتم.»

نگهبان گفت : «جالب است ، جملاتی که تو گفتی دقیقا همان جملاتی است که من برای مردم این دهکده استفاده می کنم. تو باید عاقل باشی و به دهکده ی بعدی بروی ، مبادا اینجا بمانی ، زیرا به همان بدبختی دچار می شوی که در سکونت قبلی داشتی. » مسافر با این حرف برگشت تا به دهکده بعدی برود.

بعد از مدتی مسافر دیگری از راه رسید و از نگهبان پرسید : «خدا را شکر. نگهبان! مردمی که اینجا زندگی می کنند چگونه مردمی هستند؟ »

نگهبان از او هم همین را پرسید : «در دهکده ای که قبلا زندگی می کردی مردم چگونه بودند؟ »

مسافر جواب داد : «آنها آدم های فوق العاده ای بودند. مهربان و صمیمی بودند ، و وقتی به کمک آنها احتیاج داشتی به تو کمک می کردند. من آنجا دوستان بسیاری پیدا کردم. »

نگهبان گفت : «بسیار عالی است ، این دقیقا همان جملاتی است که من برای توصیف مردم اینجا می خواستم به تو بگویم. لطفا به دهکده ی ما بیا و با ما زندگی کن.»

اما چرا نگهبان این دو جواب متفاوت را به دو مسافر گفت ، زیرا او می دانست چیزهایی که مردم در دیگران می بینند دقیقا همان صفاتی است که درون خود آنهاست. او می دانست که اولین مسافر بینش ضعیفش را به دهکده خواهد آورد و برای ساکنان آنجا محیط را بد می کند ، بنابراین او را رد کرد : همچین می دانست که مسافر دوم برای دهکده شادی را به ارمغان می آورد ، بنابراین مشتاق بود که او به ساکنان دهکده بپیوندد.

می دانید چه می خواهم بگویم؟

شما نگهبان بينش خود هستید. شما می توانید افکار تاریک ، بدبینی و نگرش شکست را انتخاب کنید و روزتان را نابود کنید؛ یا می توانید نگرش توانمند خوشبینی و امیدواری را برای خلق شادی و احتمالات شگفت انگیز برای خودتان داشته باشید. پس عاقلانه و به خوبی نگرشتان را انتخاب کنید و برای خودتان تعریف کنید می خواهید چه کسی باشید.  

11.اهدافتان را برای یک پیشرفت تعیین کنید.

اهدافتان را برای یک پیشرفت تعیین کنید.-  چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم
اهدافتان را برای یک پیشرفت تعیین کنید.

جک را تصور کنید : ساعت زنگ میخورد و برنامه صبحگاهی شروع می شود. دوش می گیرد ، لباس می پوشد ، صبحانه می خورد و کیفش را برمی دارد. طبق معمول از همسرش خداحافظی می کند و او در حالی که صبحانه ی دختر کوچکش را آماده می کند ، پاسخش را می دهد.

در به طرف محل کار رانندگی می کند و تنها به اطراف توجه می کند. دقیقا همین مسیر بیشتر اوقات طی می شود. مسیر عادی است و هیچ رویداد مهمی در آن نیست ، رادیو روشن است و موزیکی پخش می کند که شاید جک هیچ علاقه ای به آن ندارد.

وقتی به محل کار می رسد ، ایمیلش را چک می کند و برای خودش فنجانی قهوه می ریزد. کار به پایان می رسد ، زمان خوردن ناهار فرا می رسد و کار جک تا عصر به منوال همیشگی ادامه پیدا می کند.

جک وقتی به طرف خانه در حال رانندگی است به این می اندیشد که برای اینکه کمی پول پس انداز کند ، یک تجارت کوچک در چند سال آینده داشته باشد. این همان ایده ای است که چند سال است به آن فکر می کند. وقتی به خانه می رسد به همسرش سلام می کند ، گپ کوتاهی با دختر کوچکش می زند و جلوی تلویزیون لم می دهد.

بعد از چند ساعت به رختخواب می رود و فردا دوباره همین سناریو تکرار می شود. روزهای بدون اشتیاق و معمولی پشت سرهم رد می شود تا وقتی که جک می بیند که آرزوهایش به آرامی رو به فراموشی هستند.

تکرار اشتباهات

متاسفانه برای بسیاری از مردم این ، دقیقا همان چیزی است که اتفاق می افتد. آنها همین حقیقت خسته کننده را بارها و بارها تکرار می کنند زیرا هیچ کاری برای تغییر حقیقت وجودیشان انجام نمی دهند.

وقتی هر روز به مسیر را طی کنید نمی توانید انتظار داشته باشید به جای متفاوتی برسيد.

نباید اینطور باشد. پس شروع کنید به تعیین اهداف با یک خط زمانی اهدافتان را با متد باهوش تعیین کنید.

متد باهوش برای تعیین اهداف مدت زیادی است که استفاده می شود و تاثیرگذاری آن توسط افراد مختلفی تایید شده است.

حروف واژه ی باهوش (SMART) از کلمات زیر ساخته شده است :

ویژه ، قابل اندازه گیری  ، قابل دستیابی  ، واقع گرایانه  ، دارای محدودیت زمانی

-  چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیمSMART
SMART

اجازه بدهید به هر کدام از این خصوصیات نگاهی بیندازیم :

ویژه :

هدفی که تعیین می کنید باید تا حد ممکن دقیق باشد. هر چقدر هدفتان دقیق تر باشد ، بهتر می توانید موفقیت را به تصویر بکشید. هر چقدر بیشتر در مورد هدفتان بدانید ، باور شما برای رسیدن به آن بیشتر خواهد شد. هدفتان را تا جایی که می توانید جزیی کنید.

قابل اندازه گیری :

 هدف شما باید طوری طراحی شده باشد که بتوانید پیشرفتتان را اندازه گیری کنید و محک بزنید. برای مثال کسی که قصد دارد لاغر شود هدفی تعیین کند که طی ۹۰ روز ۲۵ پوند وزن کم کند نه اینکه فقط بگوید طی ۹۰ روز می خواهم لاغر شوم. یا یک نویسنده هدفش را اینگونه تعیین کند که روزی ۱۰ صفحه بنویسد. یک هدف قابل اندازه گیری هدفی است که سیستم بازخورد دارد و بنابراین شما می توانید پیشرفتتان را بسنجید.

قابل دستیابی :

 هدف قابل دستیابی اینطور تعریف می شود که در صورت تلاش ، بتوانید به آن دست یابید. مثلا بهترین نوازنده ی گیتار شدن طی چهار هفته قابل دستیابی نیست اما هدفی مثل یادگرفتن اولیه ی نواختن گیتار قابل دستیابی است. در واقع یاد گرفتن مهارتی است که به خود شما بستگی دارد و یک هدف قابل دستیابی است. بهترین بودن یک مفهوم ذهنی است و قابل دستیابی نیست. در واقع می خواهم بگویم که هدفتان را به طور کیفی تعیین نکنید.

واقع گرایانه :

آیا هدف شما منطقی است؟ به مریخ رفتن و برگشتن طی ۲۰ روز یک هدف است ، اما آیا با امکاناتی که در اختیار دارید ، این هدف واقع گرایانه است؟ قسمتی از واقع گرایی برای اهدافتان در این نهفته است که آیا مشتاق هستید به اندازه ی کافی برای رسیدن به اهدافتان تلاش کنید – یا اگر نیستید ، پس هدفتان واقع گرایانه نیست. هدف شما هنوز برای دستیابی واقع گرایانه است ، اما اگر هنوز مهارت کافی ، منابع کافی یا اشتیاق کافی را برای رسیدن به هدفتان ندارید ، پس هدف شما با این میزان تلاش ، غیر واقعی است.

دارای محدودیت زمانی :

شاید این فاکتور ، مهمترین باشد. هدف شما برای اینکه واقعا یک هدف باشد باید زمانبندی شده باشد و گرنه فقط یک آرزو خواهد بود. زمانبندی به شما کمک می کند که تلاش برای دستیابی به هدفتان را پشت گوش نیندازید.

محدودیت زمانی به شما کمک می کند که اهدافتان را به گامهای قابل دستیابی کوچک تقسیم کنید و بتوانید پیشرفتتان را هر روز تماشا کنید. برای مثال ، هدف کلی شما این است که در طی ۱۰ هفته ۲۰ پوندا وزن کم کنید ، با این وصف شما باید در هر هفته دو پوند وزن کم کنید. پس اولین گام هدف شما کم کردن ۲ پوند در طی هفته ی اخیر خواهد بود و به همین ترتیب می توانید به هدف بلندمدت خود دست یابید.

تلقین و تصویرسازی

تلقین و تصویرسازی -  چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم
تلقین و تصویرسازی

مردم از تمام مسیرهای زندگی برای پرورش خودشان از تلقين استفاده می کنند. ورزشکاران ، بازرگانان ، دانش آموزان ، نویسنده ها ، کارگرهای ساختمانی…

چرا؟ چون تلقين جواب می دهد و می تواند به عنوان یک یاد آوری برای اهداف شما بکار بروند ، می توانند تعهدتان را قوی تر کنند و به کمک کنند تا اولویت هایتان را نگاه دارید. همچنین کمک می کنند که باورهایتان را آنطور که می خواهید گسترش دهید و تعهدتان را به آنها جدی بگیرید.

همانطور که تقلین می تواند تعابیر مختلفی داشته باشد اما چیزی که مدنظر من است این است : تقلین ، تکرار یک باور مثبت برای آموزش ذهن خود آگاه و ناخود آگاه برای یک طرز تفکر جدید است.

وقتی از تلقین استفاده می کنید باید به زمان حال باشد ، باید به صورت مثبت گفته شود و هر چقدر که ممکن است نشان دهد که شما چگونه می خواهید از دروغ های واضحی که انتقادگر در ونیتان می خواهد با شما سر آنها دعوا کند ، رها شوید.

مثلا شاید شما ۲۰ پوند اضافه وزن داشته باشید و می خواید لاغرتر شوید. اینکه تکرار کنید من لاغر هستم یا اینکه من چاق نیستم خیلی کمتر اثرگذار است از اینکه به خودتان بگویید من به آرامی در حال وزن کم کردن هستم و هر هفته به وزن ایده آلم نزدیک تر می شوم.

آیا فقط تکرار یک تلقين اثر دارد یا ندارد؟

 بعضی ها اعتقاد دارند که اگر آن را باور کنید و باورتان را احساس کنید البته که اثر دارد. من معتقدم تلقين راهیست که طرز تفکر شما را از آن تفکری که باعث شده شما ۲۰ پوند اضافه وزن پیدا کنید – یا هر چیز دیگر به تغییر دهد و آن تفکر را نابود کند.

وقتی یک تلقین شروع به نفوذ در فکر شما می شود ، رفتار شما در جهت تلقينتان تغییر می یابد. مثلا شما بدون اینکه خودتان را مجبور کنید ، شروع به خوردن یک لیوان آب قبل از غذا بکنید تا زیاد غذا نخورید. شاید دیگر دسر نخورید یا وعدهای میانی پرکالری را حذف کنید یا فعال تر شوید و بیشتر کالری بسوزانید.

تلقین با همگام کردن ذهن ناخود آگاه و خود آگاه شما طوری جواب می دهد که هر دو در رسیدن به یک هدف به جلو حرکت کنند. این کار یک نوع خود هیپنوتیزم است که اغلب با تصویرسازی دستیابی به هدفتان ، ترکیب می شود و شامل یک تلاش موفق از گام های لازم برای دستیابی به هدف شما می شود.

متخصصین ورزشی سالهاست از تصویرسازی و تلقین برای ارتقاء کارآیی ورزشکاران استفاده می کنند. ما انسان ها هم در برنامه یزی ذهنی و دستیابی به اهدافمان بسیار ماهر هستیم و هم در برنامه ریزی افکار منفی و اتفاقاتی که نمی خواهیم برایمان بیفتد. یک نفر می تواند آنقدر افکار منفی را مرور کند تا آنکه مغزش به طور کامل تسلیم آنها شود.

ویژگی ذهن ناخود آگاه

ویژگی ذهن ناخود آگاه-  چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم
ویژگی ذهن ناخود آگاه

ذهن ناخود آگاه ما نمی تواند بین افکار منفی و مثبت تمایزی قائل شود و فقط برنامه ای را که مرتب برایش تکرار می شود ، دنبال می کند. این دلیلی است که تا چه حد افکار بد موجب عادت های بدی می شوند که می تواند برای ما دست و پا گیر باشد.

منظور من این است که بگویم تلقین تا چه حد مهم است. تلقین باید با جملات مثبت گفته شود و دقیقا همان چیزی باشد که شما آرزو دارید نه چیزی که آرزو ندارید.

اگر ما هیچ واژه مثبتی برای تلقیناتمان نداشته باشیم ، ذهن همیشه در دام كلمات منفی می افتد. برای مثال جان که می خواهد اعتمادبه نفس بالایی داشته باشد نباید جمله اش این باشد : «اعتماد به نفس من پایین نیست!». ذهن ناخود آگاه این جمله را اینطور تعبیر می کند که او یک فرد بدون اعتماد به نفس است.

 به جای آن تلقین ، این جمله بسیار بهتر است :

«من اعتماد به نفس بسیار بالایی دارم.»

بهتر است تلقیناتتان به زمان حال باشد. شما دارید چیزی را تلقین می کنید که حالا می خواهید ، نه در ناکجا آباد و در یک آینده مبهم.

هر چقدر تلقینتان مثبت تر باشد ، قدرتتان بیشتر خواهد شد. هر چه احساسات بیشتری به خرج دهید ، قدرتتان بیشتر خواهد شد. هرچه از این روش بیشتر استفاده کنید ، قدرتتان بیشتر خواهد شد.

تلقين را هر روز و چند بار در روز استفاده کنید. تلقین باید اولین کاری باشد که شما بعد از برخاستن از خواب انجام می دهید و آخرین چیزی باشد که قبل از رفتن به رختخواب انجام می دهید. در واقع می توانید با تکرار جملات تلقينی خود به خواب بروید .

جملات تلقينی یک برنامه ریزی ذهنی برای موفقیت هستند. در واقع شما دارید الگوهای زیانبار فکری خود را به الگوهای مفید ذهنی تبدیل می کنید و ذهنتان را دوباره برنامه ریزی می کنید.

اگر بخواهم در مورد قدرت تلقین بگویم بهتر است از تجربہی خودم بگویم. سی سال پیش دکترم به من گفت که بیماری دارم که تمام عمر با من خواهد بود. من از تلقین برای غلبه بر آن استفاده کردم. شش ماه طول کشید ولی در طی این سی سال من از آن بیماری کاملا آزادم و از آن زمان تا به حال دوباره دچارش نشدم. این قدرت تلقين است.

نکته :

 ترک کردن مداوا برای بیماری به امید تلقين اصلا کار عاقلانه ای نیست. منطقی باشید و موازی با بهترین مداوا از تلقین هم استفاده کنید.

منظور من صرفا یاد آوری قدرت تلقین است. لطفأ برداشت اشتباه نداشته باشید؟

اما در مورد تصویرسازی

تصویرسازی به معنای دیدن آینده با جزئیات هر چه تمامتر است. تصویرسازی باید شامل تمام صحنه ها ، مزهها و بوها باشد. این کار یک دید ناگزیر به وجود می آورد و ذهن به آسانی آن را به عنوان واقعیت قبول می کند. وقتی تصویر پردازی به درستی انجام بگیرد ، ذهن ناخود آگاه به طور خستگی ناپذیر در راستای تحقق تصویرپردازی شما فعالیت خواهد کرد.

ذهن می تواند یک ابزار قابل دگرگونی و توانا باشد ، اما درست مثل یک تکه اسفنج باید مواظب باشید که چه مادهای درون آن می ریزید.

داستان آخر

 آخرین داستان را برای شما بازگو می کنم تا به اهمیت تغذیه فکر خود پی ببرید.

روزگاری مردی بود که دو خرگوش مسابقه داشت. هر تعطیلات پایان هفته این دو خرگوش را مقابل یکدیگر به مسابقه میگذاشت و با مردم سر آن شرطبندی می کرد.  

یک هفته خرگوش مشکی برنده می شد و مردم که آن را می دیدند ، هفته ی بعد روی خرگوش مشکی شرطبندی می کردند اما خرگوش سفید برنده می شد.

این وضعیت همچنان ادامه پیدا می کرد و مرد از یک شهر به شهر دیگر می رفت. مردم همیشه سر خرگوش برنده هفته قبل شرطبندی می کردند و خرگوش دیگر برنده می شد و مرد از این زندگی کولی وار پول زیادی به دست می آورد.

وقتی که پا به سن گذاشت و دیگر مسابقه ای برای خرگوش ها نداشت از او پرسیدند که چگونه می دانست که کدام خرگوش برنده خواهد شد. مرد پاسخ داد که هر هفته او برای خرگوشی که قصد داشته برنده شود ، یک تغذیه مقوی و سالم در نظر می گرفت و خرگوش دیگر را فقط در حدی غذا می داد که زنده بماند. خرگوشی که خوراک بهتری داشت همیشه قویتر بود و مسابقه را برنده می شد.

ذهن ما درست مثل این است. اگر فکرتان را با یک رژیم ذهنی سالم تغذیه کنید ، قوی تر و توانا تر می شود و اعتماد به نفستان افزایش می یابد ، اما اگر آن را با افکار بیهوده و منفی پر کنید ، در جا می زند ، ضعیف تر می شود و توانایی اش را از دست می دهد.

فکری که در سر می پرورانید مشخص کننده جاییست که در زندگی به آنجا می رسید۔

منابع  :

کتاب 5 گام تا اعتماد به نفس

نوسینده  : دنیس گاسکیل

ترجمه  : نسرین باستانی

گردآوری  :

حسین شکرگزار

غیاث الدین مشایی

میانگین امتیاز 3.7 / 5. تعداد آرا: 3

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *