چگونه بهتر مطالعه کنیم و چگونه موثرتر گوش دهیم؟
دانستن هدف مطالعه و توانایی تندخوانی متون مختلف مهارتهای مهمی هستند. انطباع، تفکر و فهم مطالبی که میخوانید نیز بهنوبهٔ خود حیاتی بوده و یک مزیت رقابتی بهحساب میآید. ما تنها کلمات را مطالعه نمیکنیم، بلکه اعدادی که در نمودارها، گرافها و جداول هستند را نیز مطالعه میکنیم، و جالب است بدانید که برای ارتقای خوانش و به ذهن سپردن این اطلاعات فنونی وجود دارد. گوشدادن، ارزیابیکردن و سپس پرسیدن سوالات مناسب نیز مهارتهای کلیدیای هستند که باید در خود ایجاد نمایید.
بخش اول: هدفتان از مطالعه را بدانید
هنگامیکه یک کتاب یا سندی را میخوانید باید چرایی مطالعهٔ آن را بدانید. آیا میخواهید با خواندن متن مذکور اطلاعات به خصوصی را به دست بیاورید؟ یا آن که میخواهید نسبت به کلیت یک موضوع جامعیت پیدا کنید؟ دانستن هدفتان به شناسایی رویکردی که باید دنبال کنید کمککننده خواهد بود.

دلایل مختلف مطالعه عبارتاند از:
- دستیابی به جامعیت و اطلاعات عمومی نسبت به کلیت متن: این نوع مطالعه به سرسری خواندن معروف است.
- بهدستآوردن درک جزءبهجزء نسبت به اطلاعات موجود در متن این نوع مطالعه به مطالعهٔ فشرده معروف است.
- دستیابی به یک سری اطلاعات خاص و منحصر: این نوع مطالعه به مطالعهٔ اسکنی معروف است.
- فهم هدف نویسنده از نگارش متن موردنظر: ازآنجاییکه ممکن است هدف و نیت نویسنده بیشتر درون گرایانه باشد، به این نوع مطالعه، مطالعهٔ استنتاجی گفته میشود.
“ظرفیت و قریحه مطالعه امکان دسترسی به تمام آن چیزهایی که دیگران کشف کردهاند را فراهم میکند”
(آبراهام لینکلن، رئیسجمهور ایالات متحده امریکا)
ما در زمانهای متفاوت از فنون مختلف خواندن استفاده میکنیم. برای مثال، به آگهی شغلی نگاه میکنیم تا ببینیم که آیا ممکن است شغلی برای درخواست کردن وجود داشته باشد، ما نگاه سرسری خواهیم داشت تا درک کلی از چیزهایی که میخواهیم به دست آوریم. در نگاه به وبسایت برای شمارهتلفن شرکت، ما با مطالعه اسکنی از صفحه اصلی وبسایت شرکت، صفحه تماس با ما را یافته و شمارهتلفن را به دست میآوریم. اگر بخواهیم مقاله مروری در مورد محصول جدیدی بنویسیم، برای اینکه بتوانیم اطلاعات کامل و دقیقی به دست آوریم، نیاز داریم که مقالات و متنها را بهصورت فشرده و استنتاجی مطالعه کنیم.
مطالعه موردی
تکلیف دیپاک بررسی و تحقیق پیرامون فنون ورود به بازار برای گوشیهای همراه بود. او سریعاً بهترین وبگاهها را پیدا کرده و به سراغ صفحههای متناسب رفت، در این صفحات بود که توانست خلاصهای توصیفی در مورد بازارهای جدید پیدا کرده و یادداشتهای خود را تنظیم نموده و آنها را در جلسه ارائه کند.
هدف خود از مطالعه کردن را بدانید؛ این کار باعث میشود رویکرد پیشروی خود را مشخص نمایید.
بخش دوم: سریعتر بخوانید

گامهایی که در بخش قبلی مورد بررسی قرار گرفت را تمرین کرده و سعی کنید به سرعت خود بیفزایید. با دانستن هدفی که از مطالعه دارید، حال آمادهاید که قدری بهسرعت خود بیفزایید.
در اینجا نکاتی ارائه شده است که در سریعتر خواندن متون به شما کمک میکنند. اگر این فنون را بهخوبی تمرین کنید، سرعت خوانش تان بالاتر میرود.
1 – متن را بجویید
بجای آن که متن را بهصورت خطی و کلمهبهکلمه بخوانید، سعی کنید گروه واژگان را خوانده و به ذهن بسپارید.
2 – ساعت بگذارید
میزان زمان مشخصی را در نظر گرفته و سعی کنید در این زمان مشخص، بخش تعیین شدهای از متن را بخوانید. در صورت نیاز، میتوانید تا حدی خودتان را تحتفشار گذاشته و با تمرکز و دقت بیشتری مطالعه کنید. این کار بدان معناست که شما بایستی هم میزان زمانی که صرف خوانش یک متن میکنید را کاهش داده و هم تعداد دفعات عقبگرد و مرور کردنتان را به حداقل برسانید.
3 – به دنبال کلمات محتوایی بگردید
قسمت عمدهای از هر متن، متشکل از کلمات دستوری هستند. خودتان را طوری تمرین دهید که پیوسته به دنبال کلمات مهم و یا گروه واژگان مهمی باشید که در یک پاراگراف وجود دارند. از جمله این کلمات میتوان به افعال، صفات، و اسمهای خاص اشاره کرد.
یک دقیقه شگفتانگیز
متن طولانی و متفاوتی که انتظار خواندن آن را نداشتید، بخوانید. در این مورد نیز مطابق با اصول خواندنتان، فقط خط اول هر پاراگراف را بخوانید. وقتیکه تمام شد، مکث کنید و به آن چه که خواندهاید، فکر کنید. هر سوالی که در خواندنتان به وجود آمده است، یادداشت کنید.
الف – بالا را هدف بگیرید
در هر پاراگراف، اولین جمله را به شکلی ویژه نگاه کنید. اگر متن بهخوبی نوشته شده باشد، تمامی جملاتی که در ادامه پاراگراف میآیند، یا توضیحی در مورد جمله اول هستند، و یا آنکه به جمله اول ربط و پیوستگی دارند. اهمیت افزونه این سازوکار این است که اگر بخواهید خلاصهای برای متن بنویسید، بایستی اولین جملات هر پاراگراف به عنوان اساس خلاصهٔ خود در نظر بگیرید.
ب – به علامتها توجه کنید
تمامی خلاصهها و نتیجهگیریهای موجود را مطالعه کنید و برای بهدستآوردن اطلاعات بیشتر پیرامون محتوا و متن به دنبال علائم بالانویس و زیرنویس متن باشید.
ج – پیگیر جهتگیریها باشید
به دنبال نشانههایی از قبیل «افزون بر این» یا «بهعبارتدیگر» باشید، چرا که این عبارات توضیحات بیشتری را در مورد موضوع ارائه میکنند، و همینطور به دنبال نشانههایی همچون «اگرچه» یا «همچنین» باشید، چرا که این عبارات با هدف نگاه مجدد و متفاوت به یک موضوع خاص نگاشته شده و تفاوت موجود را بسط میدهند. کلماتی نظیر «در نتیجه» و «بنابراین» بیانگر نتیجهٔ متن هستند.
متن را در قالب گروه واژگان بخوانید؛ بر روی کلمات محتوایی کلیدی تمرکز کنید.
بخش سوم: اطلاعات کلیدی را به ذهنتان وارد کنید

یکی از اهداف شما در مطالعه این است که اطلاعات موجود در متن را جذب کرده تا آن را به افراد دیگر انتقال دهید. دوباره در اینجا نکاتی ارائه شده است که به شما کمک میکند اطلاعات را بهتر جذب کنید.
1 – آمادهسازی
قبل از آن که مطالعه را شروع کنید، سوالاتی که به ذهنتان میرسد و میخواهید در متن جوابی برایشان پیدا کنید را یادداشت کنید. به هنگام خواندن متن با توجه خاصی به دنبال جواب این سوالات بگردید.
2 – منتقدانه بخوانید
در حین خوانش متن، پیامهای کلیدی و جزئیات را در کنار هم ارزیابی نمایید. قسمتهایی از متن را که با آن توافق ذهنی ندارید و یا به شدت موافق هستید را یادداشت کرده و به شکلی ویژه به آنها فکر کنید (من یکبار این کار را انجام دادم و به این نتیجه رسیدم که اساساً با نویسنده مخالف هستم، اما بعد از فکرکردن پیرامون متن و بررسی نظرات نویسنده، با نتایج آن توافق نظر داشتم).
3 – نکات اصلی را تفسیر کنید
موارد اساسی موردبحث نویسنده را به قالب واژگانی خودتان وارد کنید. هرچه بیشتر بتوانید ایدههای نویسنده را به واژگان خود نزدیک کنید، بهتر است. وقتی در این پروسه درگیر میشوید، متن را جذب ذهنتان میکنید. از جزئیات صرفنظر کنید. نمونههای منحصر را در موارد عمومی خلاصهسازی کنید. از عنوانبندی استفاده کنید.
از خلاقیت ذهنتان استفاده کنید. برای نکات اصلی متن یک نمودار الگویی ترسیم کنید
4 – زیر قسمتهای مهم خط بکشید
قلم را برداشته و زیر عبارات و قسمتهای مهم کتابتان خط بکشید (این کار را با کتابهای کتابخانه نکنید!) میتوانید از روی کتابهای امانتی کپی گرفته و سپس زیر کلمات و عبارات خط بکشید.
5 – موضوع و مفهوم متن را برای یک نفر دیگر تعریف کنید
این کار را بهصورت حضوری انجام دهید، ایمیل فایدهای ندارد، از دوستان و یا همکارتان بخواهید کاملاً بیرحمانه از شما سؤال کرده و منظورتان را نسبت به هر بخش جویا شود. زمانی وظیفهتان را بهخوبی انجام دادهاید که مخاطبتان به طور کامل و شامل متوجه منظور و کلیت مفهومی متن بشود. درازگویی نکنید، هرچه بتوانید سادهتر متن را بازگو کنید، بهتر است.
6 – آنچه که از متن دستگیرتان شده است را مرور کنید
هنگامیکه خوانش یک بخش را به اتمام رساندید، قدری صبر کرده و آن را مرور کنید. آیا میتوانید قسمتهای مهم و اساسی متن را بهخاطر بیاورید؟
مطالعه موردی
چند سال پیش قرار بود که باب در حضور همکارانش در دپارتمان منابع انسانی ارائهٔ مهمی داشته باشد. موضوعیت ارائه تا حدودی او را ترسانده بود، اما مقالات و تحقیقات مرتبط با تغییرات قوانین استخدامی را مطالعه کرد و یادداشتبرداری نمود، و نکات مهم و اساسی را خلاصه کرد. در نهایت توانست به نقطهنظر فردی خویش دست پیدا کند. کارکردن بر روی تحقیقات و مطالعات دیگران نهتنها او را از نظرات بقیه مطلع ساخت، بلکه به وی کمک کرد بتواند تفکر و نقطهنظر خویش را تصحیح کند.
یکی از بهترین روشها برای دریافت و ثبت اطلاعات در ذهن، توضیح دادن محتوای یک متن برای یک یا چند نفر است.
بخش چهارم: فن خوانش SQ3R را فرابگیرید

یک فن عمومی و مورد قبول برای کمک به ضبط و ثبت اطلاعات مکتوب استفاده از روش SQ3R است: بررسی کلی، طرح سوال، خوانش، از بر خواندن، مرور فن SQ3R از گامهای زیر تشکیل شده است:
1 – بررسی کلی (Survey)
قبل از آن که شروع به خواندن متن بکنید، آن را اجمالاً بررسی نمایید. به عناوین هر فصل دقت کنید، زیر عناوین و توضیحات ابتدایی هر بخش را بررسی کنید. خلاصههایی که در ابتدا و انتهای فصول آمده است را بخوانید. اول و آخر هر پاراگراف را بخوانید تا نکات اصلی را دریافته و احاطه عمومی نسبت به کلیت متن پیدا کنید.
2 – طرح سوال (Question)
در حین مطالعه برای خود سوال طرح کنید. متن سعی در بیان چه چیزی دارد؟ عنوان متن چه معنایی دارد؟ عنوانها و سرفصلها را به سؤال تبدیل کنید.
3 – مطالعه دقیق (Read)
مشخصاً الان باید متن را بخوانید، اما بایستی این کار را به شکلی متمرکز انجام دهید. شروع کنید به یافتن پاسخ سؤالاتی که طرح کردید. سعی نکنید به یکباره بخش عمدهای را بخوانید. نقطهبهنقطه صبر کرده و مطمئن شوید چیزهایی که خواندهاید را درک نمودهاید.
4 – یادآوری (Recite / Recall)
بعد از مرحلهٔ خوانش فشرده، در ذهنتان متن را مرور کرده تا ببینید نکات اصلی را تا چه حدی یادآور میشوید. وقتی این کار را انجام دهید، خواهید دید که حافظهتان در بعضی جاها ضعیف بوده و نیاز به خواندن دوباره دارد. میتوانید نکات اصلی را بلندبلند تکرار کرده و یا آن که آنها را بنویسید. هنگامیکه در حال یادداشتبرداری هستید خواهید دید که تبدیل و واردکردن متن به دایرهٔ واژگانی خودتان بسیار به یادآوری آن کمک خواهد کرد.
سبک خوانش خود را بر سبک یادگیریتان منطبق کنید هرچه حواس بیشتری را در این فرایند بهعنوان مثال، شنیدن، و صحبتکردن، نه فقط خواندن، دخیل کنید، احتمال یادآوری چیزهایی که خواندهاید بیشتر خواهد بود. برای آن که به خودتان بگویید چه چیزی خواندهاید از صدای خودتان استفاده کنید.
5 – مرور (Review / Revise)
اکنون کمی استراحت کنید، سپس با مروری سریع و نگاه اجمالی به آن نقطه موردنظر خود توجه کنید. اگر یادداشتبرداری کردید، به این موارد توجه کنید (یا حتی بعضی از آنها را پوشش داده و ببینید آیا میتوانید آنها را نکات مهم بنامید). به بخشهایی که برای تجدید حافظه خودتان نیاز دارید، برگردید.
مطالعه موردی
آندریا ذاتاً رهبر نبود اما روش SQ3R را بسیار مفید یافت، بهخصوص بخشهایی از برخوانی و مرور برایش کارکردی بود. او یادداشتبرداری میکرد، بلندبلند میخواند، و چیزهایی که خوانده بود را برای برادر کوچک خود توضیح میداد. او برای افزایش توان حافظهاش بعد از هر یک روز، سه روز و یک هفته چیزهایی که خوانده بود را تکرار میکرد.
متنی که تازه خواندهاید را مرور کرده و ببینید که آیا تمام نکات کلیدی را به یاد میآورید.
بخش پنجم: از اعداد سر دربیاورید

ممکن است فهم کلمات نسبتاً برایتان ساده باشد، اما فهم اعداد میتواند قدری دشوارتر بوده و این مسئله به هنگام هجوم لیستها، گرافها و نمودارها بهمراتب بغرنجتر خواهد شد. حال مسئله این است که چطور بین آنها ارتباط معناداری ایجاد میکنید؟
در اینجا نکاتی ارائه شده است که در فهم اعداد و درک توالی میان آنها و رابطهشان به شما کمک خواهند کرد:
1 – نوع محتوا و نحوه انتقال دادههایتان را شناسایی کنید
زمانی را صرف دادههایی که به دستتان میرسد کنید، این دادهها در واقع دادههایی
هستند که با آنها آشنا هستید و موضوعشان را میدانید، چه نوع نمودار و جدولی پیشرویتان است؟ این دادهها سعی در انتقال چه اطلاعاتی دارند؟
2 – عنوانها و زیر عنوانها را بخوانید
از انتقال و اشارهٔ دادهها مطمئن شوید، این دادهها به چه چیزی دلالت دارند؟ (برای مثال بودجه، مورد هدف واقعی و..)
3 – واحدها را بررسی کنید
آیا واحدها برایتان قابلدرک هستند؟ (برای مثال درصد بندی و …)
4 – منابع را بررسی کنید
چه کسی این دادهها را جمعآوری و دستهبندی کرده است؟ چه موقع این کار را انجام داده است؟ این دادهها تا چه حد بهروز هستند؟
“این کاملاً نشانهٔ شخص باهوش است که با آمار حرکت داده میشود”.
(جورج برنارد شاو، نمایشنامهنویس انگلیسی)
5 – آیا فرمت دادهها معنادار است؟
یکی از اشکال و فرمتهای داده را انتخاب کرده و به آن فکر کنید که آیا در قالب کلی متن و باتوجهبه عنوان تعریف شده، این شکل داده معنادار است یا نه.
6 – میان اطلاعات جداگانه تمایز قائل شوید
نمودار و چارتها برای مقایسه دادههای مختلف مورداستفاده قرار میگیرند، بنابراین میان خطوط جداگانهٔ هر نمودار و المانهای جداگانهای که در نمودارهای نردهای وجود دارند، تمایز قائل شوید.
7 – از دانش خود استفاده کنید
اگر در مورد موضوع درک متناسبی دارید، به هریک از ستونها نگاه انداخته و بالاترین و پایینترین مقادیر را مدنظر قرار دهید. آیا همه چیز طبق انتظارتان است؟ همین کار را در مورد سایر ردیفها نیز انجام دهید.
مطالعه موردی
ادی و همکارانش در حال گوشدادن به یک ارائهٔ صوتی تحقیق بازار برای یک کالای جدید بودند که هدفش زنان آمریکای شمالی بود. کسی که در حال ارائه دادن بود مارکوس نام داشت، تا زمانی که مارکوس در مورد منبع اطلاعات و دادههای خویش مورد سوال قرار نگرفته بود، نمیدانست که چقدر منبع و مرجع اطلاعات مهم است.
خود را با دادهها وفق داده و حدود میزان و مفاد آن را شناسایی کنید. آیا مجموعه این اطلاعات برایتان مفهوم دارد؟
بخش ششم: اطلاعات آماری را به حالت نموداری دربیاورید

همانطور که به اطلاعات آماری نگاه میکنید، بسیار مهم است که بتوانید این اطلاعات را ارزیابی نموده و آنها را در یک قالب دستهبندی نمایید. تنها آن هنگام است که میتوانید در مورد میزان اهمیت توالی دادهها تصمیم گیری کنید. یا آن که برای توالیهای عمومی استثناهایی تعریف نموده و آنها را بر اساس سطح اهمیت طبقهبندی نمایید.
در اینجا نکاتی ارائه شده است که در تفسیر اعداد به شما کمک خواهند کرد؛ اما این بار تمرکز و توجه بر روی درک و شناخت الگوها و رویهها است:
1 – ستونها را مقایسه کنید
ببینید که آیا رویههای مختلف رو به افزایش، و یا کاهش دارند و یا آنکه ثابت هستند. آیا برای رویههای عمومی نمودارها هیچ نوع استثنایی وجود دارد؟ الگوها را آزمون و خطا کنید. این کار را در مورد هر ردیف تکرار کنید.
2 – به میانگینها و انکسارهای نموداری دقت کنید
میانگینی را برای هر ردیف و ستون به دست آورده و سپس به دنبال متغیرهای آن باشید. دلیل تفاوتهای عمدهای که نسبت به میانگین دیده میشود را تحلیل کنید. هرچند، باید توجه داشته باشید که مقایسهٔ مقادیر در برابر میانگینها میتواند بهنوعی گمراهکننده باشد. برای مثال ممکن است جایی برای متغیرهای فصلی و دورهای در نظر گرفته نشود، یا اگر نمودارها و جداول بهصورت ماهانه دستهبندی شوند، پرداختهای سهماهه و فصلی میتواند منجر به ایجاد مشکل شود. در چنین مواردی، چیزی که میتواند به پیشبرد روند کمک کند، مقایسهٔ مقادیر با اهداف دستهبندی شده (بودجهبندی شده) است.
یک دقیقه شگفتانگیز
مقیاسها را روی نمودار چک کنید و آگاه باشید که مقیاسهای روی نمودارها میتوانند بهخوبی اعداد را تحریف کنند و احتمالاً آنها را میتوان برای دستکاری دادهها استفاده کرد.
1 – نقطه تمرکزی نمودار را بررسی نمایید
مقیاس سمت چپ (محور عمودی) را بررسی نموده و اگر محور دست راست تفاوت دارد، آن را نیز بررسی کنید. اگر محور دست چپ از نقطه صفر آغاز نمیشود، توجه داشته باشید که آنهایی که نمودار را آماده کردهاند بر روی یک مشخصه خاص از نمودار تمرکز داشته باشند و حتی در مورد آن اغراق کننده
2 – برونیابیها را نادیده بگیرید
اگر در یک نمودار از اطلاعات اضافی استفاده شده است و این اطلاعات مبتنی بر برونیابی اطلاعات موجود هستند، مراقب باشید که بیش از حد به این اطلاعات اعتبار ندهید. این اطلاعات نظری هستند.
3 – دادهها را تحلیل کنید
آیا استثناهایی که در الگوهای عمومی دیده میشوند، تغییرات آنی و موقت هستند یا آنکه حاکی از رویههای بلندمدت دارند؟ در مورد علت وقوع آنها چه چیز میدانید؟ علت و میزان احتمال وقوع مجدد این استثناها چقدر و چگونه است؟ میزان اهمیتشان چقدر است؟
4 – نتایج سودمندی حاصل کنید
نتایج حاصله را بنویسید و ببینید که آیا این نتایج با متن همراهی که قصد خلاصه کردن نمودار و جدول را داشته باشد، منتقل شده است. فکر کنید که آیا استثناهایی که در الگوهای عمومی دیده میشوند، تغییراتی آنی هستند یا آنکه بر رویههای بلندمدت دلالت دارند.
بخش هفتم: با دقت بیشتری گوش بدهید

در روزگار تماسهای سریع تلفن همراه، پیامهای کوتاه و ایمیلها زندگیمان از ارتباطات سریع اشباع شده است. باید کاستن سرعتمان را یاد بگیریم تا بتوانیم موثرتر به حرفهای همدیگر گوش بدهیم. گوشدادن یک روش کلیدی برای دریافت اطلاعات است.
در اینجا هفت جزء اصلی گوشدادن هوشمندانه بیان شده است:
1 – بر روی طرف مقابل تمرکز کنید.
اگر میتوانید او را ببینید، نگاهش کنید. بسیاری از اوقات در خلال گفتگو، وقتیکه یک فرد در حال صحبتکردن است، ما به جوابی که میخواهیم به او بدهیم فکر میکنیم و همین باعث میشود که نتوانیم به حرف ایشان خوب گوش بدهیم. خوب گوشدادن موجب بهبود و تقویت روابط میشود.
٢ – به کلماتی که دیگران میگویند گوش بدهید، اما سعی کنید قدری فراتر بروید.
آهنگ صدا و زبان بدنشان را با دقت نگاه کنید؛ حواستان به احساس مخاطب باشد، ببینید چه مواقعی و چطور در صحبتشان وقفه ایجاد میکنند؛ علاوه بر این دقت کنید که مردم چه چیزهایی را نمیگویند!
٣ – به هرکس بهگونهای منحصر احترام بگذارید.
درک کنید که آنها یک نیازی دارند و بهعنوان انسان حق طبیعیشان است که عقاید و درونیات خود را ابراز کنند.
۴ – دیگران را درک کنید.
من اعتقاد دارم که ما تنها وقتی میتوانیم این کار را بهدرستی انجام دهیم که از اعتماد به نفس کافی برخوردار بوده و نسبت به چیزهایی که دیگران را مشوش میکند، آرامش داشته باشیم. برای مثال عمده مردم نسبت به اینکه دیگران در موردشان چه فکری میکنند، نگران هستند
۵ – به حریم خصوصی افراد احترام بگذارید.
در موضوعات فردی و خصوصیای که علاقهای به بازکردنشان ندارند عمیق نشوید.
۶ – هنگامیکه افراد به بازکردن مسائل شخصیشان راغب هستند، نشانههایی بروز میدهند، به این نشانهها دقت کرده و نسبت به آنها واکنش مثبت نشان دهید.
برای این کار حتی میتوانید از آوای «ممم» استفاده کرده و این مفهوم را تداعی کنید که منتظر توضیحات بیشتر طرف مقابل هستید. یا آن که میتوانید سوال پرسیده و آنها را به ادامه دادن تشویق کنید. یکبار یک آشنایی به من گفت: «از وقتی همسرم فوت کرد، واقعاً ناراحتم». من بهآرامی جواب دادم: «کی این اتفاق افتاد؟» او گفت این قضیه ۱۲ سال پیش اتفاق افتاد و بعد از آن زمانی طولانی در مورد همسرش صحبت کرد. من متوجه بودم که میل به صحبتکردن دارد و به نشانهای که دریافت کرده بودم، واکنش مثبت نشان دادم.
۷ – بازتاب داشته باشید.
بدین معنا که حرفهای طرف مقابل را در قالب چند کلمه خلاصه کنید. این نشان میدهد که شما واقعاً گوش میدهید و سعی دارید حرف طرف مقابل را بفهمید. علاوه بر این، با این کار اگر چیزی را غلط و یا بد متوجه شده باشید، مخاطب متوجهتان خواهد کرد.
گوشدادن صحیح بدین معناست که نیاز طرف مقابل برای ابراز فردیت منحصرش را درک کنید. خوب گوشدادن منجر به بهبود و تقویت روابط میشود.
8 – شنیدههای خود را ارزیابی کنید
ما فقط به کلمهها گوش نمیدهیم. بلکه به ذهنمان فرمان داده شده که دانشش را اعمال کند، چیزی که میشنویم را استفهام کرده و در مورد آن نظر بدهد.
اگر میخواهید شنیدههای خود را ارزیابی کنید، پس باید:
- میان وقایع و نظرات، تمایز قائل شوید.
- هرگونه تعصب موجود در کلام فرد گوینده را شناسایی کنید.
- موارد درونی را از موارد بیرونی جدا کنید.
- رویکرد و نگرش گوینده نسبت به موضوع موردبحث را تشخیص دهید.
- از موضوع موردبحث گوینده نتایج را استخراج کنید. در مورد اهمیت چیزی که گوینده میگوید فکر کنید: بر چه چیزهایی دلالت داشته و چه پیامدهایی خواهد داشت؟
- تفاوتهای میان چیزی که گوینده میگوید و شکل ابراز آن را تشخیص دهید.
مطالعه موردی شماره ۱
چیو بهعنوان یک مشاور بهسرعت متوجه شد که ایجاد ارتباط کاری قوی و جلب اعتماد مشتریان کلید موفقیت در کارش است. سپس دریافت که این نیازمند ایجاد و ارتقای توانایی خوب گوشدادن است. شرکتها پول زیادی به او میدادند تا از وی بهعنوان یک منبع خوب بهره برده و کمک دریافت کنند. در پایان یکی از جلسات یکی از همکارانش به او گفت: «چیوا بهخاطر علاقهای که به شرکت ما داری، بسیار مفتخر هستیم. تو متمرکز هستی و صبورانه به حرفهای ما گوش میدهی. در پرسیدن سؤالات درست و بجا هنرمند هستی و از این سوالات در جهت ایجاد نگرش در مورد نحوه عملکرد شرکت استفاده میکنی، واقعاً از تو متشکریم!»
گوش رهبر باید با صداهای مردم حلقه زند”.
(وودرو ویلسون، رییس جمهور ایالات متحده)
مطالعه موردی شماره ۲
هری که شنوندهٔ بسیاری خوبی بود، در هیئت مدیران حضور داشت. او همکاری نزدیکی با سارا، مدیر اجرایی داشت. در یکی از جلسات، سارا در مورد ارتقای شغلی یکی از کارمندان به نام جو که در یک بخش دیگر فعالیت داشت، صحبت میکرد. هری متوجه شد که میان موضوع صحبت سارا و نحوهٔ بیانش استمرار و پیوستگی وجود ندارد. آهنگ و سرعت صدای سارا تعجب او را از ارتقای شغلی جو افشا و در جلسه اخلال ایجاد نمود.
در مورد اهمیت و مفهوم حرفهای گوینده فکر کنید: صحبتها بر چه چیزی دلالت دارند؟
بخش نهم: از گوینده سوال بپرسید

هنگامیکه به حرفهای دیگران گوش میدهیم، اغلب اوقات در مورد چیزی که میگویند، سوالاتی در ذهنمان شکل میگیرد، گاهی اوقات هم این سوالات حول محور چیزهایی که نمیگویند، میچرخد!
حداقل در چهار موقعیت میتوانید طرح سوال کنید:
1 – زمانی که میخواهید نسبت به یک موضوع اطلاعات بیشتری به دست آورید.
در این شرایط باید سوالات باز بپرسید. یعنی سؤالاتی که نمیتوان آنها را با بله و خیر پاسخ داد. این کار به فرد پاسخگو این امکان را میدهد که واکنشی فکر شده و متناسب داشته باشد. برای مثال: «چرا فکر میکنید که در سهماهه اول سال میزان سود افزایش داشته است؟»؛ «چگونه میتوانیم کارمندان خود را موفقتر حفظ کنیم؟»
2 – زمانی که چیزی را بهدرستی متوجه نمیشوید و از گوینده میخواهید که منظور خویش را نسبت به کلامش روشن سازد:
«ماز، ممکن است لطفاً یکبار دیگر آن تصاویر را توضیح بدهی؟»، «جک، منظورت از … دقیقاً چیست؟» «آیا میگویید که توان تأمین این کالاها را تا آخر ماه خواهید داشت؟»
3 – زمانی که متوجه صحبت و منظور گوینده شدهاید اما میخواهید به صحبت ادامه بدهید.
میتوان از این شق سؤال برای خلاصه کردن پروسه استفاده نمود: «الان ساعت ۳ : ۳۰ است، ساعت … کجا هستیم؟»؛ میتوان برای باز بیان کردن نکات مهم چنین سوالاتی مطرح کرد: «خب، بیایید بر سر مسائلی که تفاهم داریم به توافق برسیم». آیا آن که فرمت سوال میتواند حمایتی باشد: «چیزی که میگویید ایده ی خوبی به نظر میرسد، آیا همه از این پیشنهاد خرسند هستیم؟»
4 – زمانی که متوجه منظور و کلام گوینده شدهاید اما قصد دارید که در ارتباطتان قدری عمیقتر شوید.
برای مثال، چند تن از دوستان من مشکلی که در روستای یکی از اعضای پارلمان محلی به وجود آمده بود، را شرح و توضیح میدادند. فردی که عضو پارلمان بود، متوجه شد که آنها تمایلی به صحبت در مورد مسائل شخصیشان ندارند. وی گفت: «بیشتر برایم توضیح دهید. من متوجه هستم که چیزی که میگویید، تمام داستان نیست. قبل از اینکه بتوانم توصیه و راهنماییای به شما ارائه کنم، باید دیدی از تصویر کلی داشته باشم».
“مهمترین مسئله این است که از پرسشگری دست برندارید. کنجکاوی دلیل وجودی خود را دارد”
(آلبرت انیشتین)
مطالعه موردی
مارک عادت داشت که هرساله جیک را در کنفرانس ملاقات کند. آنها با هم همکاری کرده بودند، اما مارک حس میکرد که هرگز با هم ارتباطی نداشتهاند. در یکی از کنفرانسها، هر دو متوجه شدند که از صحبتهای عادی و کوتاه فراتر رفتهاند، و تصمیم گرفتند صحبت را بهگونهای مدیریت کنند که از نقطه گیر همیشگی خلاص شوند. هنگامیکه صادقانه و آرام شروع به پرسیدن سؤالات کنکاش گرانه نمودند، درک مشترک ایجاد شد. نتیجه صحبت اشتراکگذاری خودمانی نقطهنظراتشان در خصوص یک پروژه بود که در نهایت به تولید کالایی منجر شد که در بازار بسیار موفق و پرفروش ظاهر شد.
از سوال کردن نترسید، سوال کلید نفوذ به قلب مسائل است.
منبع:
کتاب رازهای قدرت ذهن
نویسنده: مارتین منسر
ترجمه: علی اکبری
گردآوری:
حسین شکرگزار
غیاث الدین مشایی