6 مورد که افراد موفق درباره آنها متفاوت فکر میکنند
مهارتهای زندگی: ویژگیهای افراد موفق
وقتی در مورد افراد موفق صحبت میکنیم، معمولاً به کسی فکر میکنیم که حساب بانکیاش به میلیاردها میرسد، یک شخصیت تاریخی برجسته یا یک رهبر جهانی. اما وقتی از آن افراد موفق در مورد تعریف آنها از موفقیت سوال میشود، اکثر آنها خواهند گفت که این دستاوردها چیزی نیست که آنها را به موفقیت رسانده است.
مقدمه
جو کولومب موفق بود.
حداقل، او اکثر استانداردهای موفقیت را داشت. چندین سال پیش، او یک فروشگاه زنجیرهای کوچک در جنوب کالیفرنیا راه اندازی کرد که با مدل 7-11 مطابقت داشت.
توضیح درباره مدل 7-11
مدل 7-11 محبوب است زیرا فروشگاههای آن در تمام طول سال بهصورت 24 ساعته و در تمامی روزهای هفته باز هستند. آنها طیف گستردهای از محصولات میان وعده را میفروشند و یک مدل کسب و کار را اتخاذ کردند که به مشتریان اجازه میدهد بهسرعت وارد فروشگاهها شده و از آنها خارج شوند. مدل 7-11 یکی از بهترین مدلهای فروشگاههای رفاهی است که به افراد امکان خرید در ساعات کاری غیر سنتی را میدهد. (منبع)
اما بعدها، او یک فرصت استثنایی را دید. او که همیشه یک فرد نوآور و خلاق بود، به این فکر میکرد که آیا میتواند چیزی بسازد که به جمعیت رو به رشد فارغالتحصیلان کالجها که خواهان راحتی هستند، و همچنین هوس چیزی بهتر از هات داگ دو روزه و ویسکی اسکاتلندی را داشته باشند، خدمت کند.
با این دیدگاه، او فروشگاهی در پاسادنا افتتاح کرد و آن را با انواع شراب و نوشیدنی، و همچنین غذاهای آماده با کیفیت بالا و مواد تازه پر کرد. وی کارمندان سختکوش را استخدام کرد و برای آموزش آنها اهمیت زیادی قائل شد. از طرف دیگر به آنها حقوق خوبی هم میداد.
جو کولومب ساعتهای طولانی و سخت کار میکرد و مرتباً تجارت خود را تجزیه و تحلیل میکرد. او هرگز تسلیم نشد، حتی زمانی که کسب و کار دچار رکود میشد.
در نهایت، بازار رشد کرد، بنابراین او تصمیم گرفت مکان و شعبههای بیشتری را اضافه کند. بهخصوص در اطراف دانشگاهها و مراکزی که جوانان در آنجا جمع میشدند. او غذاهای سالم و ارگانیک بیشتری را به قفسههای بازار و فروشگاه خود اضافه کرد و محصولات خود را متنوع کرد.
ببینید، با گذشت چند سال کوتاه، این جمله بر سر زبانها افتاد:
این بازار مال بزینسمن جو کولومب است.
داستان موفقیت کولمب و تفکر خارج از چارچوبش تنها یکی از نمونههای بسیاری است که پیشگامان کارآفرینی از آن لذت میبرند! از چه چیزی؟ از این که صنایع موجود را برای برآورده کردن یک نیاز و حل یک مشکل دائمی، توسعه دادهاند.
چرا او موفق بود؟ (چرا بعضی از افراد موفق ترند؟)
زیرا او متفاوت فکر میکرد – در مورد کسب و کار خود، در مورد جهان اطراف خود، و در مورد خودش. زیرا تمرکز داشت. چون مصمم بود. بهخاطر اینکه او با جامعه و مشتریانش ارتباط داشت.
توجه داشته باشد: همه افراد موفق متفاوت فکر میکنند.

افراد موفق در برابر از خود راضی بودن و خودشیفتگی مقاومت میکنند و بهوسیله ضرورتها و فوریتهای موجود در محیط اطرافشان هدایت میشوند.
آنها تقریباً به همه چیز نه میگویند و تمرکز بیوقفهای روی آنچه مهم است دارند.
افراد موفق کمبود منابع (پول، کارکنان پشتیبانی و غیره) را با استفاده زیرکانه از داشتههایشان جبران میکنند.
از همه مهمتر همیشه درگاه ورودی ذهنشان به روی فرصتها باز است.
این یک کیفیت ارثی یا ژنتیکی نیست. افراد موفق یاد میگیرند که چگونه متفاوت فکر کنند.
شما هم میتوانید. اما از کجا باید شروع کنید؟
افراد موفق به انگلیسی
Successful People
موضوعاتی که افراد موفق درباره آنها متفاوت فکر میکنند
طرز فکر افراد موفق
1 – افراد موفق در مورد زمان، متفاوت فکر میکنند
یک فرد مبتدی فکر میکند: “من باید همیشه در دسترس همه باشم وگرنه معاملات را از دست خواهم داد.”
فرد موفق اینگونه فکر میکند:
«زمان من باارزشترین دارایی من است. من باید از آن محافظت کنم و زمان باید برای من کار کند. من جهان را متقاعد خواهم کرد که بهخاطر نفع خودش هم که شده، فرصتها را به روش من ببیند.»
افراد موفق میدانند که زمان با ارزشتر از پول است و بر خلاف پول، زمان نمیتواند جایگزینی داشته باشد. به همین دلیل است که آنها بسیار از زمان خود محافظت میکنند و هر دقیقه را بهحساب میآورند. آنها صبحهای خود را کنترل میکنند و صاحب روزهای خود هستند. آنها سیستمهایی را برای مقابله با هرج و مرج میسازند.

این تغییر را در ذهن خود ایجاد کنید. آیا به کسی اجازه میدهید وارد خانه شما شود و پول را از کیف شما خارج کند؟ نه. پس چرا اجازه میدهید همین افراد وارد زندگی شما شوند و از شما وقتتان را بدزدند؟
چه باید کرد؟
برای هر دقیقه، ساعت و روز زندگیتان بایستید و مبارزه کنید. زمان همیشه در حال شمارش معکوس است و شما باید تا حد امکان عاقلانه از آن استفاده کنید.
اگر متوجه شدید که افراد وقت شما را میدزدند، «ساعات اداری مشخصی» را در هفته برای ارتباط آزاد با مشتریان، سرنخها و کارمندان تنظیم کنید. در این ملاقاتها بهوضوح با هم ارتباط برقرار کنید، و آن را بهعنوان یک مزیت و امتیاز ویژه و باارزش برای همه کسانی که قرار است وارد اتاق شما شوند و وقت شما را بگیرند، به رخشان بکشید و به شکلی واضح و شفاف به آنها بفهمانید که زمان شما چقدر اهمیت دارد.
وقتی در دسترس نیستید، مطمئن شوید که ناراحتی خود را از طریق یک پاسخ خودکار یا پست صوتی یا با یک یادداشت مثبت بیان میکنید.
بهعنوانمثال:
«متأسفم که نمیتوانم در حال حاضر پاسخ شما را بدهم یا با شما گفتگو کنم. من مشغول کار در پشت صحنه هستم تا محصولات و یا خدمات و یا امکانات خود را برای ارائه به شما بهبود بخشم تا شما بتوانید از یک تجربه شگفت انگیز لذت ببرید. از درک شما متشکرم، و واقعاً مشتاقانه منتظر صحبت با شما در ساعات اداری هستم.»
دیدید چقدر آسان است؟ وقتی به طور متفاوتی در مورد آن فکر میکنید، میتوانید کنترل بیشتری بر زمان خود داشته باشید.
2 – افراد موفق در مورد آماده سازی و تهیه مقدمات، متفاوت فکر میکنند
یک فرد مبتدی میگوید: «بیشتر موقعیتها خودشان مدیریت میشوند و من نیازی به آماده سازی زیادی ندارم. من فقط باید در مقابل ناملایمات نرمش بیشتری داشته باشم.»
فرد موفق میگوید:
“هر چه بیشتر برای هر روز از زندگیام از قبل آماده شوم، مطمئنتر میشوم که قدمهای بزرگی بهسوی اهداف و رؤیاهایم برخواهم داشت.”
این نقل قول اخیراً مرا شگفتزده کرد و میتواند مخصوصاً برای کسانی است که نیاز به آمادگی دارند بسیار الهام بخش باشد:
“هیچ چیز بیشتر از آمادگی قبلی بیشتر و بهتر باعث پیروزی نمیشود. نبوغ معمولاً از آماده سازی نشئت میگیرد.”
ککیچ کردو (منبع)
در مورد این موضوع، خوب فکر کنید: اگر انرژی شما کم است، به این دلیل است که وعدههای غذایی خود را درست برنامه ریزی نکردهاید. اگر برگزاری جلسه برایتان به معنای اتلاف وقت است، به این دلیل است که با اطلاعات مناسب و دستور جلسهای قوی برای آن آماده نشدهاید. اگر تمرینات شما مؤثر نیستند، به این دلیل است که برای فهمیدن اینکه چه نوع تمرینی به بهترین شکل شما را به اهدافتان میرساند، وقت نگذاشتهاید.
اما کسانی که از قبل خود را آماده میکنند، میتوانند با ناملایمات روبرو شوند و همچنان به جلو حرکت کنند.
سه گام اول بهمنظور آماده شدن برای روزهایتان در کتاب من، «فرمول روز کامل» ذکر شده است.
هر شب قبل از خواب باید این کارها را انجام دهید:
- پاکسازی ذهنی
- اولویت بندی کارهای روز بعد
- فرایندی برای رسیدن به اهداف روزانه
موفقیت شما در آماده سازی است. پس برای آن وقت بگذارید و آن را در اولویت قرار دهید.
3 – افراد موفق در مورد ارتباطات، متفاوت میاندیشند
یک شخص مبتدی اینگونه فکر میکند: «از شخص معروفی میخواهم که برای خوردن یک قهوه با من ملاقات کند و کل محتویات ذهن و مغزش را درباره درسهایی که با دههها کار و تلاش در این صنعت آموخته است، تخلیه کرده و در اختیار من قرار دهد.»
فرد موفق چنین فکر میکند:
“من آنقدر ارزش افزوده ایجاد میکنم و آنقدر کسب درآمد خواهم کرد یا بهتر از همه این موارد آنچنان جذاب و خواستنی خواهم شد که افراد ثروتمند و مشهور به دنبال من خواهند آمد.”
چند هفته پیش در رسانههای اجتماعی، فوق ستاره فروش گرنت کاردون، من را در اینستاگرام توصیه کرد. او گفت: “بروید و کریگ بالانتاین را دنبال کنید.”
چرا او مرا تبلیغ و معرفی کرد؟
چون برایش ارزش ایجاد کردم.
من یک لایو 10 دقیقهای اینستاگرام درباره پنج کاری که گرنت کاردون بهدرستی در رسانههای اجتماعی انجام میدهد، میزبانی کردم. بعد از IG Live، او را در استوری خود تگ کردم و به همه گفتم که پخش مجدد را تماشا کنند.
کاردون خودش ویدئو را دید، سپس در استوریاش از من تشکر کرد و به همه گفت که من را دنبال کنند.
من همه اینها را با یک فرایند ساده و دومرحلهای به دست آوردم: ارزش اضافه کنید و سپس به رسمیت شناختن و توصیه شدن توسط دیگران را به دست آورید.
نکته مهم:
بااینحال، دانستن این نکته مهم است که من به دنبال سر و صدا کردن نبودم تا از آب گلآلود ماهی بگیرم. من فقط به کاردون یک ارزش اضافه کردم و درعینحال بینشی در مورد نحوه ساخت یک حساب کاربری موفق آیجیتیوی به مخاطبانم ارائه دادم. بله، من کاردون را تگ کردم، اما خواهان تمجید از خودم نشدم یا به او فشاری وارد نکردم. او خودش خواست که این امتیاز را به من بدهد.
نتایج من از طرز فکر متفاوتم به دست آمده است:
ایجاد ارزش افزوده، نه درخواست آن
4 – افراد موفق در مورد گرفتن ارجاع، متفاوت فکر میکنند

یک فرد مبتدی اینچنین فکر میکند: «مردم خودشان برای من ارجاعیها را ارسال میکنند. من مجبور نیستم چیزی از آنها بخواهم یا در این مورد از ایشان سوالی بپرسم.»
درحالیکه یک فرد موفق اینگونه فکر میکند:
“مردم میخواهند کمک کنند، اما بیش از حد مشغول هستند. آنها فراموش میکنند که به من مشتری ارجاعی معرفی کنند، مگر اینکه به آنها یادآوری کنم، به آنها پاداش بدهم و کار را برای آنها آسان کنم.”
گرفتن مشتری ارجاعی یک منبع درآمدی آسان و سریع برای کسب و کار شما محسوب میشود، اما برای اینکه بتوانید از این جریان درآمد لذت ببرید، باید «فرهنگ ارجاع» (culture of referrals) را ایجاد کنید.
در اینجا نحوه گرفتن مشتری ارجاعی توضیح داده شده:
یک پکیج یا بسته خوشامدگویی خوب برای همه مشتریان جدید خود که بالاترین قیمتها را به شما پرداختهاند، تهیه کنید. این بسته شامل خوردنیهای مورد علاقه شما، شیکها، یک بطری شیکر، یک تیشرت، یک کتاب (مانند: فرمول روز کامل) و یک کارت است. با این پکیج، یک تکه کاغذ همراه با یادآوری برای ارجاع مشتریان به شما قرار دهید. اگر فکر میکنید مناسب است، حتی میتوانید یک اسکریپت ارجاع ایجاد کرده و به پکیج خود اضافه کنید.
شما باید این کار را برای تمام مشتریان قبلی خود که «پتانسیل ارجاع» عظیمی دارند – هواداران و مشتریان وفادار – نیز انجام دهید.
در نهایت نکته مهم این است:
هرگز درخواست ارجاع را متوقف نکنید. مردم میخواهند به شما کمک کنند، اما ازآنجاییکه سرشان بسیار شلوغ است، فقط باید به آنها یادآوری شود که چگونه میتوانند کمک کنند.
بهعنوانمثال، من به مشتری فوقالعادهام، جو آرکو، در مورد ارسال ارجاعات، هفته گذشته «یادآوری» کردم و او دو مشتری بزرگ را برای من فرستاد؛ بنابراین من یک چک کمیسیون 1000 دلاری برای جو فرستادم و او آن را در صندوق کالج فرزندانش گذاشت.
5 – افراد موفق در مورد انگیزه، متفاوت میاندیشند
یک شخص مبتدی فکر میکند: “من به شخص دیگری مانند تونی رابینز، برایان تریسی یا کریگ بالانتین نیاز دارم که به من انگیزه دهد تا اقدام کنم.”
اما یک فرد موفق اینگونه فکر میکند:
«انگیزه فقط از درون میآید، نه از شخص دیگری. باید به درونت نگاه کنی تا دلیل، چرایی و انگیزه خود را پیدا کنی.»
شما هم باید انگیزههای درونی خود را پیدا کنید. برای دریافت اطلاعات بیشتر در این مورد به مقاله زیر مراجعه کنید:
6 – افراد موفق در مورد رهبری، متفاوت فکر میکنند
یک شخص مبتدی چنین فکر میکند: “من نمیتوانم یک رهبر باشم تا زمانی که تجربه و مهارت های لازم را به دست بیاورم. من اکنون فقط باید یک پیرو و دنبال کننده باشم.”
فرد موفق فکر میکند:
“من معتقدم که ایدهها و چشم انداز من میتواند تجارت یا صنعتم را به سمت بهتر شدن تغییر دهد، بنابراین من میایستم و این تغییر را رهبری میکنم.”
واقعیت این است که جهان به نگرش و دیدگاه شما نیاز دارد.
یکی از دوستان من، درو کانول، بنیانگذار “شرکت مکمل سازی “Organify، گفت:
“شما باید همیشه بر طبل دیدگاه خود بکوبید و برای بینش مختص به خودتان بازارگرمی کنید.”
این دیدگاه و چشم انداز چیزی است که یک کشتی را هدایت میکند که نام آن کسب و کار شماست، این بینش برای کارمندان شما شفافیت و هدف به ارمغان میآورد و مشتریانتان را در سفر با شما همراه میکند.
بهترین راه برای بیان واضح این دیدگاه این است که یک جلسه مفصل هفتگی با تیم خود برگزار کنید. همچنین، مطمئن شوید که با کارمندان و همکاران خود بهصورت تک به تک ملاقات میکنید تا در مورد اهداف، ناامیدیها و اینکه چگونه هر فرد در شرکت شما میتواند به چشم اندازی که شما ترسیم کردهاید، برسد، صحبت کنید.
نتیجه گیری
شکی نیست که افراد موفق به زندگی از دیدگاه متفاوتی نسبت به دیگران نگاه میکنند. آنها در مورد هر عنصر تشکیل دهنده روز خود به روشی منحصر به فرد فکر میکنند. روشی که تضمین میکند هیچ فرصتی هدر نمیرود، هیچ مشکلی حل نشده باقی نمیماند و هیچ دردی درمان نشده رها نمیشود.
مهم این است که شما چگونه در مسیر موفقیت، متفاوت فکر خواهید کرد؟ آیا جزو گروه افراد موفق به حساب خواهید آمد یا خیر؟
پاسخ این سوال فقط درون ذهن شما میتواند قرار داشته باشد. فقط خود شما!
درباره نویسنده:
معرفی کتاب
کتاب افراد موفق چگونه میاندیشند
مؤلف: جان سی. ماکسول
لینک خرید کتاب
منبع:
ترجمه و اقتباس:
حسین شکرگزار
غیاث الدین مشایی