تفاوت بین نظریه های تیپ شخصیتی و صفات شخصیتی چیست؟
مقدمه
این مقاله ما را راهنمایی میکند که چه تفاوتی بین تیپ شخصیتی و ویژگیها یا صفات شخصیتی وجود دارد. این یک مشکل رایج در بین افراد است که نمیدانند تفاوت اصلی بین تیپ و ویژگیهای شخصیتی چیست، به همین دلیل است که افراد از این واقعیت غافل هستند که تیپها و ویژگیهای شخصیتی باهم متفاوتاند.
بنابراین وقتی تیپ شخصیتی خود را بشناسند موضوع برایشان پیچیده میشود، درک شخصیت دو جنبه دارد، ازیکطرف میتوانیم از طریق تیپ شخصیتی آن را درک کنیم و از طرف دیگر با صفات، خصیصهها و ویژگیهای فرد میتوان آن را درک کرد.
وقتی سعی میکنیم ذهنیات روانی افراد را از طریق تیپ شخصیتی آنها درک کنیم، تیپ آنها تغییر نمیکند. کارل یونگ کشف کرد که افراد با یکدیگر متفاوت هستند و این یک واقعیت است که شخصیت یک فرد را میتوان باتوجهبه زمان تغییر داد یا رشد داد، کشف واقعی این است که “تیپ” انسان هرگز قابل تغییر نیست.
میتوان گفت که یک فرد میتواند انسان خوبی باشد که در تیپ شخصیتی خود زندگی میکند. درحالیکه صفت چیز دیگری است، اما بدیهی است که صفت باتوجهبه زمان تغییر میکند. صفات را میتوان در طول آموزش و رشد فرد با استفاده از تکنیکهای مختلف اندازه گیری کرد.
ویژگیهای روانشناختی در مقابل نظریه تیپ شخصیتی


برای اینکه بتوانید یک محصول را با موفقیت بفروشید، باید بدانید که آن را به چه کسی بفروشید. بنابراین، توانایی توصیف دقیق مصرف کنندگان یک هدف حیاتی در تحقیقات بازاریابی و رفتار مصرف کننده است. اما علاقه به ایجاد این شخصیتها فقط در خارج از دنیای بازاریابی وجود دارد: توسعه روشهای سیستماتیک برای توصیف افراد و شخصیتهای آنها هدف روانشناسی از روزهای اولیه آن بوده است. از ابتدا، ویژگیهای شخصیتی و تیپهای شخصیتی برای اهداف متفاوتی در تحقیقات شناخته شدهاند. در طول سالها، نظریههای مختلفی در مورد اینکه شخصیت چیست، چگونه پدید میآید و چگونه میتوانیم آن را دستهبندی کنیم، وجود داشته است. بهعنوانمثال، زیگموند فروید از طرفداران نظریه های روان پویایی بود که بیان میکرد که شخصیت تحت تأثیر ناخودآگاه و پیشرفت در مراحل روانی – جنسی قرار میگیرد، و بیاف اسکینر (B.F. Skinner) از نظریههای رفتاری دفاع میکرد که شخصیت را نتیجه تعاملات فردی با محیط میدانند.
یکی از دوگانگیهای مهم (و مستمر) در باورها در این زمینه، بین نظریه نوع و نظریه صفت است. مانند سایر نظریههای روانشناسی شخصیت، این دو رویکرد سعی میکنند افراد را به طور نظاممند دستهبندی کنند، اما این هدف را به روشهای مختلف دنبال میکنند.
تفاوت بین تیپ شخصیتی و ویژگیها شخصیتی چیست؟
مهمترین تفاوت بین تئوری صفت و نظریه تیپ در این است: نظریه تیپ ویژگیهای افراد را بهعنوان مقولههای گسسته در نظر میگیرد درحالیکه نظریه صفت به همین ویژگیها بهعنوان بخشی از یک پیوستار بزرگتر مینگرد. بهعنوانمثال، جایی که یک نظریهپرداز تیپ ادعا میکند که درونگراها و برونگراها دو نوع انسان هستند، یک نظریهپرداز صفت ادعا میکند که یک شیب از درونگرایی به برونگرایی منتهی میشود و افراد میتوانند جایی در وسط قرار گیرند.
همانطور که میدانیم در روانشناسی تئوریهای مختلفی در مورد چگونگی درک تیپ شخصیتی و ویژگیهای شخصیتی وجود دارد و سوال این است که چگونه آنها را برای بهترشدن تغییر دهیم.
روانشناسان و اساتید زیادی هستند که نظریههای زیادی در مورد شخصیت ارائه کردهاند، اما یک نظریه وجود ندارد که مورد قبول همه باشد.
چگونه میتوانیم ویژگی شخصیتی و تیپ شخصیتی را درک کنیم؟
همانطور که در بالا ذکر شد، یک دوگانگی مهم مربوط به باورهای مرتبط بین نظریه تیپ و نظریه صفت است. مانند سایر نظریهها و روانشناسی شخصیت، این دو رویکرد سعی میکنند به طور سیستماتیک افراد را دستهبندی کنند، اما این هدف را به روشهای مختلف دنبال میکنند.
تیپ شخصیتی
نظریه تیپ ریشه در مقیاسهای شخصیتی مانند شاخص تیپ مایرز – بریگز دارد که 16 تیپ شخصیتی را ارائه میکند که از مجموعهای از چهار دوگانگی اساسی ناشی میشود:

- برونگرایی (E) یا درونگرایی (I)
- شهود (N) یا حس (S)
- تفکر (T) یا احساس (F)
- قضاوت (J) یا درک (P)
طرفداران این نظریه بر این باورند که همانطور که یک فرد به سمت چپ یا راستدست بودن گرایش پیدا میکند، به یکی از 16 ترکیب ممکن از این دوگانگیها گرایش پیدا میکند و این “تیپ” آن فرد نامیده میشود.
ویژگیهای شخصیتی
سه معیار اصلی ویژگیهای شخصیتی وجود دارد:
- سازگاری
- ثبات
- تفاوتهای فردی
آیا صفات تغییر میکنند یا خیر؟
افراد دارای یک صفت یا ویژگی خاص نیز در طول زمان تا حدودی پایدار هستند، بنابراین ویژگیها مانند رفتارهای نشئتگرفته از آن ویژگی تغییر نمیکنند (یعنی ویژگیها پایدار بوده، ولی رفتارهای ناشی آن ویژگیها ممکن است در طول زمان تغییر کنند). مثلاً اگر فردی در 20 سالگی پرحرف باشد، در 40 سالگی نیز تمایل به پرحرفی دارد. افراد در رفتارهای مربوط به این ویژگی با یکدیگر متفاوت هستند. خصلت ساختاری است و غرایز شما ویژگیهای شما هستند.
کدام یک از 2 نوع نگرش طرفداران بیشتری دارند؟
بسیاری از روانشناسان اخیراً از نظریه نوع به نفع نظریه صفت دور شدهاند. تحقیقات زیادی نشان داده است که تنوع در شخصیت انسان در واقع در ابعاد پیوسته رخ میدهد و نه بهعنوان مقولههای مجزا، و نگاه به شخصیت به این روش امکان دستهبندی انعطافپذیرتر افراد را با حذف “جعبههایی” که نظریه تیپ سعی میکند افراد را در آنجا دهد، به دست میدهد. مهم نیست که چند دوگانگی از ویژگیها را انتخاب کنید، رویکرد تئوری تیپ همیشه محدودیتهایی برای تعداد راههایی دارد که شخصیت یک فرد میتواند به طور بالقوه جهتگیری کند.
بررسی چند مثال از نظریههای مربوط تیپها و صفات شخصیتی
یک صفت یا ویژگی الگوی مشخصی از رفتار یا انگیزه آگاهانه است که میتواند توسط همسالان یا خود شخص ارزیابی شود. اصطلاح تیپ برای شناسایی مجموعه خاصی از صفات استفاده میشود که یک طبقهبندی شخصیتی گسترده و کلی را تشکیل میدهند.
1 – نظریههای صفت
نظریه اول

گوردون آلپورت پیشنهاد کرد که انگیزهها و ویژگیهای آگاهانه یک فرد، شخصیت را بهتر از انگیزه ناخودآگاه آن فرد توصیف میکنند.
او سه نوع صفت را شناسایی کرد:
- ویژگیهای اصلی، مانند تمایل به جستجوی حقیقت که بر مسیر زندگی فرد حاکم است.
- صفات مرکزی در تعاملات روزانه عمل میکنند، همانطور که با تمایل به تلاش برای کنترل یک موقعیت نشان داده میشود.
- صفات ثانویه، مانند تمایل به تبعیض علیه افراد مسن، شامل واکنش به یک موقعیت خاص است.
نظریه دوم

ریموند کتل، با استفاده از یک تکنیک آماری به نام تحلیل عاملی، تعداد زیادی از کلماتی را که بهطورکلی برای توصیف شخصیت استفاده میشود (بیش از 17000) را سازماندهی کرد و آنها را به 16 عامل اساسی خلاصه کرد.
- احساساتی، بیثبات از نظر عاطفی در مقابل آرام، پایدار
- باهوش در مقابل غیرهوشمند
- مشکوک در مقابل اعتماد کننده
- غیردوستانه در مقابل دوستانه
- قاطع، مسلط در مقابل غیر قاطع، فروتن
- هوشیار، جدی در مقابل خوشبخت
- وظیفهشناس در مقابل مصلحتجو
- خجالتی، ترسو در مقابل جسور
- حساس در مقابل بیاحساس و خشن
- عملی در مقابل تخیلی
- زیرک در مقابل رک
- به خود مطمئن، آرام در مقابل مضطرب
- محافظه کار در مقابل تجربه گرا
- گروه گرا در مقابل خودکفا
- بی انضباط در مقابل منضبط
- آرام در مقابل پرتنش و کنترلپذیر
2 – نظریههای تیپ
نظریه اول

هانس آیزنک سازماندهی بالاتری از ویژگیهای شخصیتی را در سه گروه اساسی (ویژگیها بهاضافه موارد متضاد آنها) پیشنهاد کرد که به گفته او، گروههایی را تشکیل میدهند.
- برونگرایی (در مقابل درونگرایی)
- روان رنجوری (در مقابل ثبات عاطفی)
- روانپریشی (در مقابل کنترل تکانه)
نظریه دوم
پنج بزرگ. در سالهای اخیر، نظریهپردازان نیاز به ابعاد شخصیتی بیشتری را نسبت به ابعاد سهگانه آیزنک احساس کردهاند. پنج بعد مستقل که با استفاده از روشهای آماری انتخاب شدهاند، بهعنوان “پنج بزرگ” شناخته میشوند.

1 – برونگرایی/درونگرایی:
ویژگیهایی که با عباراتی مانند پرحرف، اجتماعی، ماجراجو در مقابل کمحرف، گوشهگیر توصیف میشوند.
2 – سازگاری/متضاد:
ویژگیهایی که با عباراتی مانند خوش اخلاقی، همکاری، دوست داشتنی بودن در مقابل خصمانه و کینهتوز بودن توصیف میشوند.
3 – وظیفهشناسی/بی نظم بودن:
ویژگیهایی که با عباراتی مانند مسئولیت پذیری، منظم بودن، وظیفهشناس در مقابل بینظمی توصیف میشوند.
4 – ثبات/بیثباتی:
ویژگیهایی که با عباراتی مانند آرام، متین و ریلکس در مقابل نامطمئن و ناامن توصیف میشوند.
5 – آمادگی برای پذیرش تجارب جدید/منطبق بودن:
ویژگیهایی که با عباراتی مانند انعطافپذیر، اصیل، مستقل، خلاق، جسور در مقابل سفتوسخت، سنتی، منطبق، غیر خلاق و ترسو توصیف میشوند.
نتیجه گیری
صفات و شخصیت دو چیز متفاوت در طبیعت انسان هستند.
تحقیقات اخیر نشان داده است که موقعیت افراد در این زنجیرهها میتواند با انگیزههای آنان از نظر رفتار در دنیای واقعی مرتبط باشد. اگر بهدرستی استفاده شود، این دیدگاه از ویژگیها یک دریچه پشتی برای درک تصمیمگیری مصرفکننده ارائه میکنند و میتوانند به تقسیمبندی سفارشی انعطافپذیر بر اساس انگیزههای فوقالذکر، بهجای انواع دلخواه “جهانی” قرار گیرند.
با تعیین اندازهگیریهای معتبر و قابلاعتماد از این سازههای مفید، میتوانیم روشی قدرتمند برای تجزیه و تحلیل افراد ایجاد کنیم که از دستهبندیهای دقیق فاصله میگیرد و به سمت درک عمیق واریانس در بخشها حرکت میکند. به نوبه خود، این روند تفسیر، از ویژگیها گرفته تا انگیزهها و رفتارها، میتواند به بینشهای ارزشمندی در مورد رفتار مصرف کننده و تصمیم گیری آنها منجر شود.
منابع:
ترجمه و اقتباس:
حسین شکرگزار
غیاثالدین مشایی
با سلام. عالی بود
ممنون از گرداوری مطالب