چگونه یک کتاب بنویسیم
13 مرحله برای نوشتن کتابی پر فروش
یادداشت سردبیر:
مقاله زیر در اصل توسط برایان تریسی نوشته شده است. برای هماهنگی با رویدادهای جاری و ارائه ارزش بیشتر، بهروز گردیده و بازنویسی شده است. لطفاً توجه داشته باشید که نظرات به اشتراک گذاشته شده در مورد نوشتن کتاب ممکن است منعکس کننده نظرات نویسنده اصلی باشد یا نباشد.
مقدمه
بیش از 2 میلیون کتاب در سال منتشر میشود که کتاب شما میتواند یکی از آنها باشد.
شما در حال حاضر توانایی نوشتن و انتشار کتابی در مورد موضوعی را دارید که برای شما مهم است. مانند دوچرخهسواری، یادگیری نحوه نوشتن کتاب نیز مهارتی است که میتوانید با تمرین و تکرار بر آن مسلط شوید.
طبق گزارش یواسای تودی (USA Today) ، 82 درصد از بزرگسالان رویای نوشتن یک کتاب را در سر میپرورانند.
یا برای ابراز نگرانی قلبی در مورد یک موضوع، آموزش چیزی مهم به دیگران، کسب درآمد و حتی موفقیت و شهرت.
مراحل دقیق نوشتن کتاب
1 – قبل از اینکه آماده باشید، شروع کنید

کلید نوشتن یک کتاب – یا هر چیز ارزشمند دیگری – این است که “فقط بنویسید! “
نوشتن کاری است که با انجام آن نمیتوانید در آن بدتر شوید!
فرقی نمیکند که به طور منظم وبلاگ مینویسید و ایمیل طراحی میکنید یا بهطورکلی یک برند جدید محسوب میشوید.
دین گری زیوسی ، نویسنده چندین کتاب پرفروش از جمله عادت های موفقیت افراد میلیونر ، اختلال در توانایی خواندن شدید دارد و تا به امروز برای پاسخ دادن به ایمیلها دست و پنجه نرم میکند.
این ناتوانی او را متوقف نکرد و به همین شکل هیچچیز نباید شما را متوقف کند.
من از دبیرستان فارغالتحصیل نشدم و در دبیرستان انگلیسی شکست خوردم.
من سالها در مورد نوشتن یک کتاب خیال پردازی کردم قبل از اینکه تصمیم بگیرم “فقط بنویسم! “
در سال 1981، شروع به ایراد سخنرانی و برگزاری سمینار برای گروههای بزرگ کردم.
برای صحبت مؤثر، باید صدها ساعت تحقیق میکردم و صدها کتاب در طول سالها مطالعه میکردم. برای حفظ این روند، دهها مجله و هزاران مقاله خواندم. بسیاری از آنها را چندین بار خوانده بودم.
بعد از اینکه به طور مداوم در کتابها غوطهور شدم، متوجه شدم که فرایند قدرتمندی وجود دارد که بارهاوبارها مورد استفاده قرار میگیرد:
با یک فصل قوی شروع کنید که به خواننده ارزش و فواید زیادی منتقل میکند، موضوع را در سراسر کتاب توسعه دهید و با یک فصل قدرتمند که نکات اصلی را خلاصه کرده و بر آن تأکید میکند، کتاب را پایان دهید.
این یک فرمول ساده است، اما بارهاوبارها کار کرده است.
امروز، هرسال چهار یا پنج کتاب مینویسم که توسط هفت ناشر مختلف در ایالات متحده و همچنین دهها ناشر به 38 زبان و در 58 کشور منتشر میشود. من میلیونها کتاب در موضوعات مختلف فروختهام.
مهم نیست از کجا شروع کنید، اما اگر شروع به بیان افکار خود روی کاغذ نکنید، هیچ یک از مراحل دیگر نوشتن کتاب اهمیتی ندارد.
2 – در زمینهای که میخواهید برای نوشتن کتاب اقدام کنید، متخصص باشید

شما باید در موضوعی که درباره آن مینویسید، متخصص باشید و بهازای هر کلمهای که مینویسید ده کلمه بدانید.
خوانندگان متوجه خواهند شد که شما در حال سرهمبندی چیزها هستید.
بهعنوانمثال:
- اگر میخواهید در مورد موفقیت بنویسید، باید از قبل موفق باشید.
- اگر در مورد روابط مینویسید، باید ازدواج خوبی داشته باشید.
در مورد یک حوزه یا موضوعی فکر کنید که در آن تجربیاتی دارید و این تجربیات باعث میشوند شما را در یک موضوع بهعنوان یک مرجع دیده شوید.
اگر به طور باورنکردنی به موضوعی علاقه دارید، اما هنوز خود را در آن زمینه متخصص نمیدانید، اولین قدم شما غوطهور شدن در یادگیری است.
نمیخواهم بگویم قبل از اینکه کسی از شما چیزی یاد بگیرد به چندین دهه تحقیق و خردورزی نیاز دارید …
اما شما باید بتوانید به خوانندگان خود کمک کنید تا نتایج را سریعتر و راحتتر از آنچه میتوانند انجام دهند، به دست آورند.
هنگامی که بدانید در مورد چه موضوعاتی میتوانید بهعنوان یک متخصص صحبت کنید، وقت آن است که …
3 – برای نوشتن کتاب، دانش خود را گسترش دهید
اعتماد به نفس چیز مهمی است که باید با کلمات و نوشتار خود نشان دهید.
اگر درباره موضوعی که در مورد آن مینویسید، ایدههایی که ارائه میدهید و نحوه ساختار استدلالهایی که مطرح میکنید، مطمئن نباشید، ممکن است مخاطبان، شما را باور نکنند.
درباره سایر نویسندگان، کتابها یا مقالاتی که با موضوع مشابهی سر و کار دارند، کتاب بخرید، بخوانید و بیاموزید.
ببینید آنها چگونه به زمینه مورد علاقه شما وارد میشوند.
به دنبال موضوعات و مباحثی باشید که با آنها مخالف هستید، چیزهایی که میتوانید بهتر یا واضحتر توضیح دهید، و زمینههایی که دانش زیادی درباره آنها وجود ندارد، بگردید.
انجام این کار به شما در طول فرایند نوشتن کتاب، کمک فوقالعادهای میکند.
4 – قبل از نوشتن کتاب اشتیاق خود را پیدا کنید

درحالیکه نوشتن کاری است که هر کسی میتواند انجام دهد، اما نوشتن یک کتاب بسیار دشوار است.
نقطه شروع کتاب شما باید پیام، ایده یا داستانی باشد که واقعاً میخواهید با دیگران به اشتراک بگذارید.
این نقطه شروع باید چیزی باشد که به آن اشتیاق دارید، چیزی که به آن اعتقاد دارید.
یکی از بهترین تعاریف نویسنده این است: “کسی که نمیتواند بنویسد! “. پس از خود بپرسید، صحبت کردن در مورد چه چیزی برای شما آسان است؟
یک راه آسان برای شروع جریان ایدهها این است که از خود بپرسید در مورد چه چیزهایی از یادگیری یا به اشتراک گذاشتن با دیگران لذت میبرید.
دانش، تخصص یا ایدههای شما در این فضا چگونه میتواند برای خوانندگان ارزش ایجاد کند؟ انجام چه کاری را میتوانید به آنها آموزش دهید؟
با پرسیدن این سوالات از خود قبل از شروع فرایند نگارش واقعی، میتوانید ایدهای عالی را بیابید که میتواند به شما کمک کند موضوع خاصی را برای پایه گذاری کتابتان مشخص کند.
5 – برای نوشتن کتاب از یک ایده بزرگ که توضیح آن آسان است، استفاده کنید
یکی از موفق ترین کتاب های تمام دوران در مورد یک “ایده بزرگ” نوشته شده است که توضیح و درک آن آسان است … و در عین حال بسیار پیچیده و با جزئیات – برای مثال، « آئين دوستيابي و تاثيرگذاري بر افراد» اثر دیل کارنگی.
این یک فرض ساده و یک ایده آسان برای فهماندن یا توضیح دادن یک مطلب به دیگران است … اما بررسی کامل آن موضوع بیش از نوشتن یک پاراگراف یا یک پست وبلاگی کوتاه طول میکشد.
وقتی درباره موضوعی که به آن علاقه دارید، زیاد میدانید و به تخصص خود اطمینان زیادی دارید، چندین «ایده بزرگ» برای نوشتن کتاب خود را از طریق استفاده از روش “طوفان فکری” پیدا کنید و یکی را انتخاب کنید که بیشتر در ذهن شما طنینانداز میشود.
6 – متمایز بودن از بقیه

امروزه بیش از هر زمان دیگری کتاب منتشر میشود.
دنیا به کتاب دیگری برای امور مالی شخصی نیاز ندارد که خوانندگان را تشویق کند تا 10 درصد از درآمد خود را بهعنوان یک «ایده بزرگ» پس انداز کنند … همچنین نیازی به کتابهای خودیاری در مورد اهمیت مثبت اندیشی و سپاسگزاری وجود ندارد.
نکته مهم این است که:
چگونه میتوانید ایده بزرگ خود را با یک داستان منحصر به فرد، از زاویهای جدید یا برای جمعیتی متفاوت از مخاطبان خود توضیح دهید؟
باب برگ ، نویسنده کتاب بلند پرواز (The Go-Giver)، داستان درخشانی تعربف کرد تا اهمیت تمرکز بر انجام کارهای خوب برای دیگران را نشان دهد و کتابی منحصر به فرد ایجاد کرد که ایده بزرگ خود را به شیوه ای قدرتمند و به یاد ماندنی توضیح دهد.
ناپلئون هیل برای نشان دادن ایده بزرگ غلبه بر ترس و تعلل (اهمال کاری)، از زاویه دید جالبی در کتاب «غلبه بر شیطان» (Outwitting the Devil) استفاده کرد.
مطمئن شوید که مطالب شما حداقل از سه جهت، متفاوت و بهتر از سایر افرادی است که قبلاً در زمینه مورد علاقه شما کتاب نوشتهاند.
هنگامی که در حال انجام تحقیقات برای نوشتن کتاب خود هستید، تمام اطلاعاتی را که برای نوشتن کتابتان نیاز دارید جمع آوری کنید تا بتوانید قبل از شروع به نوشتن، محتوای آن را در یک ساختار منطقی سازماندهی و قفسه بندی کنید.
7 – پیدا کردن درس
ارائه هر «ایده بزرگ» مستلزم آن است که مخاطبان شما، برخی از اصول اساسی را بیاموزند و درک کنند که چرا باید یک اقدام خاص که در کتاب توصیه شده است را انجام دهند.
برای مثال:
برای کتابی با موضوع خرید املاک و مستغلات برای جوانان، برای آنها مهم است که بدانند چرا استراتژی سرمایه گذاری خاصی که در کتاب مطرح شده است برای خواننده منطقی است.
در کتاب خودم با نام حداکثر موفقیت (Maximum Achievement) ، توضیح دادم که تعهد به موفقیت در هر زمینهای – سلامتی، مالی، روابط – هرگز از یکدیگر جدا نیستند.
برای اینکه کسی به ثروت یا انرژی فوقالعاده یا موفقیت حرفهای دست یابد، باید به دنبال این باشد که کل زندگی خود را به یک شاهکار تبدیل کند.
راهکار:
فهرستی از درسهایی را که خوانندگان باید درباره موضوع انتخابیتان بگیرند، بنویسید و قویترین اصل را برای معرفی موضوع خود انتخاب کنید.
8 – برنامه اقدام را بنویسید
برای اینکه خوانندگانتان به نتایجی که از کتاب شما میخواهند، برسند، اقدامات خاصی وجود دارد که برای دستیابی به موفقیت باید انجام دهند.
گاهی اوقات این فرایند خطی است و ترسیم آن بسیار آسان است، اما گاهی اوقات اینطور نیست.
سعی کنید یک برنامه گام به گام از “مراحل کلیدی و مهم” ارائه دهید که خوانندگان شما باید به ترتیب آن را دنبال کنند تا بتوانند به اهدافشان برسند.
بهعنوانمثال:
برای یک کتاب با موضوع کاهش وزن، “مراحل کلیدی” ممکن است شامل مواردی مانند ورزش، تغذیه، خواب، مدیریت استرس و تغییر عادت ها باشد.

در ضمن، هر یک از این مراحل کلیدی را میتوان به مراحل کوچکتر تقسیم کرد. بهعنوانمثال ورزش کردن برای کاهش وزن شامل بلند کردن وزنه، انجام حرکات ایروبیک و کششی و داشتن یک برنامه خوب برای دنبال کردن است.
با شناسایی این «مراحل کلیدی» و گامهای کوچکی که خوانندگان باید آنها را انجام دهند، طرح کلی آنچه در کتابتان به خوانندگان خود آموزش میدهید شروع به آشکار شدن میکند.
همانطور که شما این مراحل را برای نوشتن کتاب دنبال میکنید، خوانندگان شما نیز به یک برنامه گام به گام نیاز دارند.
9 – دسته بندی محتوایی نوشتن کتاب
نشستن برای نوشتن یک کتاب 80000 کلمهای در یک حرکت، یک کار حماسی است.
در عوض، شما باید به نوشتههای خود بهعنوان دستههای کوچکی از نکات کلیدی (نقاط عطف) و دستاوردهایی که در طول مسیر به دست میآورید، نگاه کنید.
شما باید با برنامه ریزی این موضوع، شروع کنید که چه محتوایی را در هر فصل و بخش کتاب خود باید بگنجانید، چه چیزی را آموزش میدهید، به خوانندگان خود چه توصیههایی میکنید و چه تحقیقاتی برای حمایت از ادعاهایتان ارائه میدهید.
در مرحله بعد میتوانید توجه خود را به نوشتن پیشنویسهای هر فصل معطوف کنید.
یک هدف بر اساس تعداد کلمه برای خود تعیین کنید که هر روز باید به آن برسید و مطمئن شوید که بدون توجه به هر اتفاقی به آن عدد میرسید.
اینکه 300 یا 3000 کلمه در روز بنویسید به اندازه عادت پیشرفت مداوم به سمت تکمیل هر یک از مراحل نوشتن یک کتاب، اهمیت ندارد.
10 – برای نوشتن کتاب به خودتان سخت نگیرید

انسداد فکری نویسنده (کمبود ایده و موانع تفکر خلاق) یک چالش بسیار واقعی است که باید با آن مقابله کرد.
برخی از روزها متوجه خواهید شد که برای یافتن ایدهها، زوایای دید متفاوت یا داستانها، دچار مشکل شدهاید. ممکن است چراغ خلاقیت شما بهصورت موقت خاموش شود و این یک امر کاملاً طبیعی است.
دو راه برای رویارویی با این مانع وجود دارد:
- اول، میتوانید سعی کنید تا از این طریق عضلات ذهنی خود را تقویت کنید.
- دوم، متوجه خواهید شد که خلاقیت یک پدیده بهندرت خطی است و گاهی اوقات افکار خلاقانه شما زمانی که سعی نمیکنید بیش از حد به خود فشار بیاورید به سراغ شما میآیند.
بهعنوانمثال:
وقتی متوجه میشوید که در یک فصل معین از کتاب گیر کردهاید، یا در حال مبارزه برای یافتن افکار جدید در ذهنتان به شیوهای منطقی هستید …
راهکار:
شتاب خود را حفظ کنید و به نوشتن ادامه دهید، اما تمرکز خود را به فصل یا بخش دیگری از کتاب خود معطوف کنید. اگر در تلاش برای اتمام یک فصل هستید، شروع به نوشتن مقدمه برای بخش بعدی کتابتان کنید و بعداً دوباره برای تکمیل فصل ناتمام مانده، بازگردید.
ممکن است با فکر کردن بیش از حد به یک موضوع یا مفهوم خاص دچار خستگی ذهنی شوید، مشکلی که بهراحتی با دادن استراحتی کوتاه به مغزتان حل میشود.
11 – در مورد پایان، بسیار جدی و سخت فکر کنید
حتی اگر نتیجه گیری عالیای از نوشتن کتاب خود در ذهن داشته باشید، زمانی که به نقطه پایانی نوشتن کتاب برسید، نسبتاً خسته خواهید بود.
شما در مورد اتمام و انتشار کتاب خود هیجانزده خواهید شد و وسوسهای که به سراغتان میآید این است که در پایانی کردن نوشتن کتاب، عجله کنید.
خوانندگان شما سزاوار پایانی عمیق و دریافت بینشی ارزشمند در پایان سفر خود هستند؛ بنابراین وقت لازم و کافی برای این بخش از نوشتن کتاب خود کنار بگذارید. شما نمیخواهید آخرین برداشت خواننده شما از کتابتان ضعیف باشد.
راهکار
در صورت لزوم، چندین زاویه دید مختلف را در نظر بگیرید که میتوانید برای پایان دادن به کتاب خود از آنها استفاده کنید، و از کسی که به آن اعتماد دارید مشاوره بگیرید تا به شما در انتخاب بهترین گزینه کمک کند.
12 – هنگام نوشتن کتاب، بازخورد صادقانه دریافت کنید

روشی که ما در ذهنمان برای فکر کردن به موضوعات استفاده میکنیم با روش پردازش اطلاعات جدید، بسیار متفاوت است.
گاهی اوقات ممکن است ایده خوبی از یک فصل یا یک قطعه اطلاعات مفید داشته باشید که بخواهید با خوانندگان خود به اشتراک بگذارید که در ذهن شما منطقی است اما نه روی کاغذ.
این بسیار مهم است که در حین پیشرفت در نوشتن کتاب، کسی روش ارائه ایدهها و مراحل عمل خود را بخواند و مرور کند.
هر بازخورد مثبت یا منفی را بهعنوان یک درس در نظر داشته باشید که در مراحل مختلف نوشتن کتاب میگیرید.
همانطور که در نوشتن باتجربهتر میشوید، یاد میگیرید که کتابهایتان را خودتان ویرایش کنید و خواندنیتر کنید، اما این کار به تجربه و تمرین نیاز دارد.
13 – کتابی بنویسید که مردم آن را بخرند
دقیقاً برای چه کسانی این کتاب را مینویسید و چرا کتاب شما میتواند برای آنها جذاب باشد؟
هنگامی که هر یک از مراحل نوشتن کتاب را انجام میدهید، تیپ شخصیتی که آن را خریداری میکند و تعداد افرادی که در بازار فعلی بهصورت بالقوه برای خرید کتاب شما وجود دارند را در نظر بگیرید.
مطمئن شوید که بازار شما به اندازه کافی بزرگ است. من (برایان تریسی) فقط کتابهایی مینویسم که احساس میکنم حداقل یک میلیون خریدار بالقوه دارند.
نتیجه گیری
مراحل نوشتن کتاب ساده است. بخش نگارش واقعاً چالش برانگیز است و به نظم و تعهد بسیار زیادی نیاز دارد.
از این راهنما استفاده کنید و این مراحل را برای نوشتن یک کتاب دنبال کنید و متوجه خواهید شد که پیشرفت شما بسیار راحتتر و سریعتر از زمانی است که در مقابل یک صفحه خالی بنشینید.
درباره نویسنده:
منبع:
ترجمه و اقتباس:
حسین شکرگزار
غیاث الدین مشایی