انگیزه چیست و چگونه کار میکند
راهنمای علمی در مورد چگونگی به دست آوردن انگیزه و باانگیزه ماندن
مقدمه
انگیزه یک جانور قدرتمند و درعینحال نیرنگباز است. گاهی اوقات انگیزه گرفتن واقعاً آسان است بهطوریکه خود را ناگهان در گردبادی از هیجان میبینید. در مواقع دیگر، تقریباً غیرممکن است که بفهمید چگونه میتوانید به خودتان انگیزه دهید و تا به خودتان بیایید در یک مارپیچ بیپایان از اهمال کاری گرفتار شدهاید. این مقاله حاوی بهترین ایدهها و مفیدترین تحقیقات در مورد چگونگی ایجاد انگیزه و باانگیزه ماندن است.
این یک سخنرانی انگیزشی عوام پسند نیست. (این سبک من نیست.) در عوض، ما مطالب علمی در مورد چگونگی ایجاد انگیزه در وهله اول و چگونگی باانگیزه ماندن در بلندمدت را ارائه کرده و تجزیه و تحلیل میکنیم.
فرقی نمیکند که در تلاش برای ایجاد انگیزه در خود یا نحوه ایجاد انگیزه در یک تیم باشید، این مقاله هر چیزی را که باید در این زمینه بدانید را پوشش میدهد.

انگیزه چیست؟
انگیزه دقیقاً چیست؟ نویسنده، استیون پرسفیلد، در کتاب خود، نبرد هنرمند، جملهای عالی دارد که من فکر میکنم هسته اصلی انگیزه است. به تعبیر پرسفیلد، “در برخی مواقع، درد انجام ندادن یک کار بیشتر از درد انجام دادن آن میشود.”
بهعبارتدیگر، در یک موقعیت خاص، تغییر کردن آسانتر از ماندن در همان موقعیت است. انجام عمل و احساس ناامنی در باشگاه، راحتتر از این است که یک جا بنشینید و بهخاطر ورزش نکردن احساس نفرت از خود داشته باشید. تحمل احساس ناخوشایندی که در حین برقراری تماس فروش به یک فروشنده وارد میشود، آسانتر از تحمل احساس ناامیدی نسبت به خالی ماندن حساب بانکی آن شخص است.
من فکر میکنم این جوهره انگیزه است. هر انتخابی بهایی دارد، اما وقتی انگیزه داریم تحمل ناراحتی ناشی از اقدام کردن آسانتر از درد ناشی از بی عملی و ماندن در موقعیت فعلی است. بهنوعی ما از یک آستانه ذهنی عبور میکنیم – معمولاً پس از هفتهها تعلل در مواجهه با یک ضربالاجل قریبالوقوع – که باعث میشود انجام ندادن یک کار دردناکتر از انجام واقعی آن به نظر برسد.
حال سوال مهم این است:
چه کاری میتوانیم انجام دهیم تا احتمال اینکه از این آستانه ذهنی عبور کنیم و بر اساس یک مبنای ثابت، انگیزه داشته باشیم، بیشتر شود؟
باورهای غلط رایج در مورد انگیزه

یکی از شگفتانگیزترین چیزها در مورد انگیزهاین است که اغلب پس از شروع یک رفتار جدید به وجود میآید و نه قبل از آن. ما این تصور اشتباه رایج را داریم که انگیزه در نتیجه دیدن منفعلانه یک ویدئوی انگیزشی یا خواندن یک کتاب الهام بخش به دست میآید. درحالیکه، الهام فعال (active inspiration) یا الهامی که با عمل همراه است، میتواند انگیزه بسیار قویتری ایجاد نماید.
انگیزه اغلب نتیجه عمل است نه علت آن. شروع کردن، حتی با انجام اقدامات بسیار کوچک، نوعی الهام فعال است که به طور طبیعی باعث ایجاد حرکت میشود.
من دوست دارم این مفهوم یا اثر را بهعنوان “فیزیک بهره وری” (Physics of Productivity) نامگذاری کنم زیرا این اثر اساساً همان قانون اول نیوتن است که برای شکل گیری عادت اعمال میشود: اجسام در حال حرکت تمایل دارند در حرکت بمانند. هنگامی که یک کار شروع شد، ادامه حرکت به جلو آسانتر میشود.

وقتی یک رفتار را شروع کردید، دیگر در ادامه به انگیزه زیادی نیاز ندارید. تقریباً تمام اصطکاک و اینرسی برای آغاز کردن یک کار در شروع انجام آن کار اتفاق میافتد. پس از شروع، پیشرفت به طور طبیعیتر اتفاق خواهد افتاد. بهعبارتدیگر، اغلب به پایان رساندن یک کار، آسانتر از شروع آن در وهله اول است.
بنابراین، یکی از کلیدهای ایجاد انگیزه، آسان کردن شروع آن است.
چگونه انگیزه بگیریم و اقدام کنیم
بسیاری از مردم بهمنظور گرفتن یا پیدا کردن انگیزه لازم برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود تلاش میکنند زیرا زمان و انرژی زیادی را برای بخشهای دیگر مربوط به این فرایند تلف میکنند. اگر میخواهید داشتن انگیزه و شروع کار را آسان کنید، خودکار سازی مراحل اولیه رفتارهای شما به این موضوع کمک میکند.
برای انگیزه خود برنامه ریزی کنید
در خلال مکالمهای درباره موضوع نوشتن، دوستم سارا به من نگاه کرد و گفت: “بسیاری از مردم هرگز برای نوشتن اقدام نمیکنند، زیرا همیشه به این فکر میکنند که چگونه و چه زمانی قرار است مطلب بعدیشان را بنویسند.” شما میتوانید در مورد ورزش کردن، راهاندازی یک کسب و کار، خلق هنر و ایجاد اکثر عادت ها همین را بگویید و آن را مدنظر داشته باشید.
- اگر تمرین شما جا و زمان خاصی در برنامه روزانهتان ندارد، هر روز با این فکر از خواب بیدار میشوید که “امیدوارم امروز برای ورزش انگیزه داشته باشم”.
- چنانچه کسب و کار شما سیستمی برای بازاریابی ندارد، وقتی به محل کار خود میرسید دعا میکنید که راهی برای بازاریابی پیدا کنید (علاوه بر کارهایی که باید بهصورت روتین و روزانه انجام دهید).
- اگر برای نوشتن در هر هفته، زمان برنامه ریزی شدهای نداشته باشید، خواهید دید که چیزهایی ازاینقبیل میگویید: “فقط باید اراده لازم برای انجام آن را پیدا کنم”.
یک مقاله در نشریه گاردین چنین وضعیتی را اینگونه در یک جمله خلاصه کرد: “اگر در تلاش برای تصمیم گیری در مورد زمان یا مکان کار کردن، منابع خود را هدر دهید، توانایی خود را برای انجام کار مختل خواهید نمود.”
تنظیم یک برنامه برای خودتان ساده به نظر میرسد، اما با دادن زمان و مکانی خاص برای هر یک از فعالیتهای مربوط به زندگی (یعنی برنامه ریزی کردن از قبل)، تصمیمگیریهای شما بهصورت اتوماتیک درآمده و هدایت آن در حالت خلبان خودکار قرار میگیرد. با انجام برنامه ریزی احتمال این که بدون توجه به سطح انگیزهتان، یک کار را دنبال کرده و انجام دهید بیشتر میشود و مطالعات تحقیقاتی زیادی در مورد قدرت اراده و انگیزه برای پشتیبانی از این تئوری وجود دارد.
برای انجام کارها و رسیدن به اهدافتان منتظر انگیزه یا الهام نمانید تا شما را سر ذوق آورد، بلکه برای عادات خود برنامهای تنظیم کنید. این تفاوت بین حرفهایها و آماتورهاست.
چگونه انگیزه بگیریم (حتی وقتی که احساس خوبی نداریم)
برخی از پرکارترین هنرمندان جهان چگونه به خود انگیزه میدهند؟
آنها صرفاً برنامه ریزی نمیکنند، بلکه برای خود تشریفات و مناسک میسازند.

توئیلا تارپ به طور کلی بهعنوان یکی از بزرگترین رقصندگان و طراحان رقص عصر مدرن شناخته می شود. تارپ در کتاب پرفروش خود، عادت خلاق (کتاب صوتی)، نقشی را که آیینها یا روالهای قبل از بازی کردن نقش هنرمند در موفقیت او ایفا کردهاند، بیان میکند:
“من هر روز از زندگی خود را با یک تشریفات خاص آغاز میکنم. من ساعت 5:30 صبح از خواب بیدار میشوم، لباسهای تمرینی، گرمکن و کلاهم را میپوشم. بیرون خانهام در منهتن راه میروم، تاکسی میگیرم و به راننده میگویم که من را به سالن بدنسازی پمپینگ آیرون در خیابان 91 و خیابان اول ببرد، جایی که دو ساعت تمرین میکنم. تشریفات اصلی، تمرین کششی و وزنهای نیست که روی بدنم هر روز صبح در باشگاه انجام میدهم. تشریفات در واقع گرفتن تاکسی است. لحظهای که به راننده میگویم کجا برود، در واقع لحظهای است که مراسم خود را کامل کردهام.
این یک عمل ساده است، اما انجام آن به همان روشی که هر روز صبح انجام میشود، آن را تبدیل به عادت کرده است یا بهتر بگویم آن را قابل تکرار و آسان کرده است. چنین عادتی این احتمال را کاهش میدهد که آن را نادیده بگیرم یا آن را متفاوت انجام دهم. این یک مورد بیشتر در زرادخانه روتینهای من است و یک چیز کمتر برای فکر کردن به آن.”
بسیاری از افراد خلاق مشهور دیگر نیز تشریفاتی دارند. میسون کری، نویسنده، در کتاب محبوب خود “آیینهای روزانه: هنرمندان چگونه کار میکنند” اشاره میکند که بسیاری از هنرمندان بزرگ جهان از یک برنامه منظم پیروی میکنند.

نمونههایی از مثالهای ذکر شده در کتاب فوق:
- مایا آنجلو یک اتاق در هتل محلی اجاره میکرد و برای نوشتن به آنجا میرفت. او ساعت 6:30 صبح میرسید، تا ساعت 2 بعد از ظهر مینوشت و سپس به خانه میرفت تا کمی نوشتههایش را ویرایش کند. او هرگز در هتل نخوابید.
- مایکل چابون، برنده جایزه پولیتزر، پنج شب در هفته از ساعت 10 شب تا 3 صبح می نوشت.
- هاروکی موراکامی ساعت 4 صبح از خواب بیدار میشد، پنج ساعت مینوشت و سپس برای دویدن به بیرون میرفت.
کار خلاقان برتر به انگیزه یا الهام بستگی ندارد، بلکه از یک الگو و روال ثابت پیروی میکند.
در اینجا چند نمونه از نحوه اعمال مناسک و روتینها برای ایجاد انگیزه ذکر شده است:
به طور مداوم ورزش کنید:
از همان روال گرم کردن در باشگاه استفاده کنید.
خلاقتر شوید:
قبل از شروع به نوشتن، نقاشی یا آواز خواندن، یک تشریفات خلاقانه را دنبال کنید.
هر روز را بدون استرس شروع کنید:
یک مراسم مدیتیشن صبحگاهی پنجدقیقهای ایجاد کنید.
بهتر بخوابید:

قبل از خواب یک روال “خاموشی” (power down) را دنبال کنید.
قدرت ایجاد مراسم و تشریفات، یا چیزی که من دوست دارم آن را “روال قبل از بازی” بنامم، این است که راهی بیدرد برای شروع رفتار شما فراهم میکند. این کار شروع عادتهای شما را آسانتر میکند و این بدان معناست که دنبال کردن آن عادت ها نیز به طور مداوم آسانتر خواهد شد.
کلید هر مراسم خوب این است که نیاز به تصمیم گیری را از بین میبرد: اول چه کاری باید انجام دهم؟ چه زمانی باید این کار را انجام دهم؟ اکثر مردم هرگز حرکت نمیکنند زیرا نمیتوانند تصمیم بگیرند که چگونه شروع کنند. شما میخواهید شروع یک رفتار آسان و خودکار باشد، تا زمانی که اوضاع سخت و چالش برانگیز میشود، قدرت انجام آن را داشته باشید.
چگونه انگیزه را به یک عادت تبدیل کنیم
سه مرحله ساده وجود دارد که میتوانید برای ساختن مراسم بهتر و تبدیل انگیزه به یک عادت انجام دهید.
مرحله 1:
یک روال خوب قبل از بازی آنقدر باید آسان شروع شود که نتوانید به آن “نه” بگویید. برای شروع روتین قبل از بازی نباید به انگیزه نیاز داشته باشید. بهعنوانمثال، روال نوشتن من با خوردن یک لیوان آب شروع میشود. روال وزنهبرداری من با پوشیدن کفشهای وزنهبرداری من شروع میشود. این وظایف بسیار آسان هستند و من نمیتوانم به آنها نه بگویم.
مهمترین بخش هر کاری شروع آن است. اگر در ابتدا نتوانید انگیزه بگیرید، متوجه خواهید شد که انگیزه اغلب پس از شروع کار به وجود میآید. به همین دلیل است که شروع روتین قبل از بازی شما باید بسیار آسان باشد.
مرحله 2:
روالی که برای خود در نظر میگیرید باید شما را به سمت هدف نهاییتان سوق دهد.
فقدان انگیزه ذهنی اغلب با فقدان حرکت فیزیکی مرتبط است. فقط کافی است حالت فیزیکی خود را زمانی که احساس افسردگی، بیحوصلگی یا بیانگیزگی میکنید، به یاد آورده و تصور کنید.
برعکس این حالت هم درست است. اگر از نظر جسمی در حال حرکت و جنب و جوش هستید، احتمال اینکه از نظر ذهنی درگیر و پرانرژی باشید بسیار بیشتر است. برای مثال، تقریباً غیرممکن است که هنگام رقصیدن احساس سرزندگی، بیداری و انرژی نداشته باشید.
درحالیکه شروع روتین شما باید تا حد امکان آسان باشد، اما بهتدریج باید با حرکت فیزیکی بیشتر و بیشتر همراه شود. ذهن و انگیزهتان، حرکت بدنی شما را دنبال خواهند کرد. شایان ذکر است که حرکت بدنی به معنای ورزش نیست. بهعنوانمثال، اگر هدف شما نوشتن است، پس روالتان باید شما را به عمل فیزیکی نوشتن نزدیک کند.

مرحله 3:
شما باید هر بار از یک الگوی مشابه پیروی کنید.
هدف اصلی از روال قبل از بازی شما، ایجاد یک سری رویدادها است که همیشه قبل از شروع یک کار خاص باید انجام میدهید. روال قبل از بازی به ذهن شما میگوید: “این چیزی است که قبل از انجام …….. اتفاق میافتد.”
در نهایت، این روال آنقدر با عملکرد شما گره میخورد که با انجام ساده روتین، به حالت روانی ای کشیده میشوید که برای اجرا آماده خواهید بود. نیازی نیست بدانید که چگونه انگیزه پیدا میکنید، فقط باید روال خود را شروع کنید.
روال قبل از بازی شما اساساً یک “یادآوری” برای خودتان ایجاد میکند. روال قبل از بازی شما محرکی است که عادت شما را شروع میکند، حتی اگر انگیزهای برای انجام آن نداشته باشید.
این موضوع مهم است زیرا زمانی که شما انگیزه ندارید، اغلب باید انرژی زیادی صرف کنید تا بفهمید چه کاری باید انجام دهید. هنگامی که با تصمیم دیگری روبرو میشوید، اغلب تصمیم میگیرید که انجام کار آن را ترک کنید. بااینحال، روال قبل از بازی این مشکل را حل میکند زیرا شما دقیقاً میدانید که در مرحله بعد، قرار است دقیقاً چه کاری انجام دهید. تفکر و تصمیم گیری اضافی ای وجود ندارد. نداشتن انگیزه مهم نیست. شما فقط باید الگو را دنبال کنید.
چگونه در بلند مدت باانگیزه بمانیم
ما چند استراتژی برای آسانتر کردن داشتن انگیزه و شروع یک کار را در قسمتهای بالا پوشش دادیم. در مورد حفظ انگیزه در بلندمدت چطور؟ چه طور میتوانید همیشه انگیزه خوبی داشته باشید؟
چگونه با استفاده از قانون طلایی (The Goldilocks Rule) باانگیزه بمانیم؟
تصور کنید در حال بازی تنیس هستید. اگر سعی کنید در مقابل یک کودک چهار ساله بازی جدی انجام دهید، بهسرعت خسته و بیانگیزه خواهید شد. در نقطه مقابل، اگر بخواهید در مقابل یک تنیسور حرفهای مانند راجر فدرر یا سرنا ویلیامز یک مسابقه جدی انجام دهید، به دلیل دیگری بیانگیزه خواهید شد. چون مسابقه خیلی سخت است.
این تجربیات را با بازی تنیس در برابر فردی که با شما برابر است مقایسه کنید. با پیشرفت بازی، شما چند امتیاز کسب میکنید و چند امتیاز را از دست میدهید. شما شانس برنده شدن در مسابقه را دارید، اما به شرطی که واقعاً تلاش کنید. تمرکز شما محدود به انجام همان کار میشود، حواسپرتیها از بین میروند، و متوجه میشوید کاملاً روی کاری که در حال انجامش هستید، سرمایهگذاری کردهاید. چالشی که با آن روبرو هستید “فقط قابل مدیریت کردن” است. پیروزی تضمین نشده، اما ممکن است. علم دریافته است که چنین وظایفی در درازمدت ما را باانگیزه نگه میدارند.
انسانها عاشق چالشها هستند، اما به شرطی که در “منطقه دشواری بهینه” آنها قرار گیرند. کارهایی که به میزان قابلتوجهی کمتر از تواناییهای فعلی شما هستند، خسته کنندهاند و در مقابل کارهایی که به طور قابلتوجهی فراتر از تواناییهای فعلی شماست، دلسرد کننده هستند. اما وظایفی که دقیقاً در مرز موفقیت و شکست ما قرار دارند، برای مغز انسانها انگیزهای باورنکردنی ایجاد میکنند. ما چیزی بیش از تسلط بر یک مهارت فراتر از میزان تواناییهای فعلی خود نمیخواهیم.
میتوانیم این پدیده را قانون طلایی (Goldilocks) بنامیم. قانون طلایی بیان میکند که انسانها هنگام کار بر روی وظایفی که در مرز تواناییهای فعلیشان هستند، اوج انگیزه را تجربه میکنند. خیلی سخت نیست. خیلی آسان نیست؛ بنابراین خوب و درست است.
کار بر روی وظایفی که با قانون طلایی مطابقت دارند، یکی از کلیدهای حفظ طولانی مدت انگیزه است. اگر احساس کردید که برای انجام یک کار بیانگیزه هستید، اغلب به این دلیل است که به منطقهای حوصله سر بر یا به منطقهای با سختیهای زیاد سوق داده شدهاید. شما باید راهی پیدا کنید تا وظایف خود را به مرز تواناییهایتان برگردانید، جایی که احساس میکنید برایتان حالتی چالشی دارد، اما درعینحال شما توانایی غلبه بر آن چالش را دارید.
چگونه به اوج انگیزه برسیم

این ترکیب شگفت انگیز از شادی و اوج کارایی، گاهی اوقات بهعنوان جریان یا “غرقگی” نامیده میشود. جریان (Flow) چیزی است که ورزشکاران و مجریان زمانی که “در حالتی از اعتماد به نفس و تمرکز کامل” هستند، تجربه میکنند. جریان، حالتی روانی است که وقتی اتفاق میافتد، چنان در یک فعالیت فیزیکی یا فکری غرق میشویم که گذر زمان را احساس نمیکنیم. فقط بعد از اینکه به حالت عادی بازگشتیم، متوجه میشویم که کاملاً در آن لحظه غرق شده بودیم.
از بسیاری جهات، میتوانیم جریان یا “غرقگی” را بهعنوان حالت اوج انگیزه شما توصیف کنیم. بهسختی میتوانید وضعیتی را پیدا کنید که در آن برای ادامه وظیفهای که روی آن کار میکنید، انگیزه بیشتری داشته باشید.
یکی از عواملی که محققان دریافتهاند که با اتفاق افتادن وضعیت جریان مرتبط است، این است که آیا شما از قانون طلایی که قبلاً ذکر کردیم پیروی میکنید یا نه. اگر روی چالشهایی با سختی بهینه کار میکنید، نهتنها انگیزه خواهید داشت، بلکه افزایش شادی را نیز تجربه خواهید کرد. همانطور که گیلبرت بریم روانشناس میگوید: “یکی از منابع مهم شادی انسان، کار کردن بر روی وظایف در سطحی مناسب از دشواری است، نه خیلی سخت و نه خیلی آسان”.
بااینحال، برای رسیدن به وضعیت اوج عملکرد خود، نهتنها باید روی چالشها با درجه سختی مناسب کار کنید، بلکه باید پیشرفت فوری خود را نیز بسنجید. همانطور که جاناتان هایدت روانشناس توضیح میدهد، یکی از کلیدهای رسیدن به وضعیت جریان این است که “شما در هر مرحله بازخوردی فوری در مورد عملکرد خود دریافت کنید.”
بنابراین، میتوان گفت که اندازه گیری یک عامل کلیدی در میزان ایجاد انگیزش است. به بیان دقیقتر، رویارویی با یک چالش بهینه و دریافت بازخورد فوری در مورد پیشرفتی که در راستای حل آن چالش انجام میدهید، دو مورد از مهمترین مؤلفههای ایجاد حالت اوج انگیزه هستند.
وقتی انگیزه کم میشود چه باید کرد؟

به شکل اجتناب ناپذیری انگیزه شما برای انجام یک کار در مقطعی از زمان کاهش مییابد. وقتی انگیزه از بین میرود چه اتفاقی میافتد؟ من ادعا نمیکنم که همه پاسخها را دارم، اما این چیزی است که سعی میکنم زمانی که میخواهم تسلیم شوم به خودم یادآوری کنم.
1 – ذهن شما یک موتور پیشنهاد است
هر فکری را که به ذهنتان خطور میکند بهعنوان یک پیشنهاد در نظر بگیرید، نه دستور. در حال حاضر که دارم این مقاله را مینویسم، ذهنم به این فکر میکند که احساس خستگی میکنم. او به من پیشنهاد میدهد که منصرف شوم. او به من پیشنهاد میکند که مسیر آسانتری را انتخاب کنم.
بااینحال، اگر لحظهای مکث کنم، میتوانم پیشنهادهای جدیدی را کشف کنم. ذهن من نیز به این موضوع اشاره میکند که پس از انجام این کار، احساس بسیار خوبی در مورد اتمام انجام آن کار خواهم داشت. این نشان میدهد که وقتی به برنامهای که تنظیم کردهام، پایبند باشم به هویتی که میسازم احترام میگذارم. این نشان میدهد که من توانایی انجام این کار را دارم، حتی زمانی که احساس ناتوانی میکنم.
به یاد داشته باشید، هیچ یک از این پیشنهادها، سفارشی و دستوری نیستند. آنها صرفاً یک گزینه هستند و من این قدرت را دارم که انتخاب کنم، کدام گزینه را دنبال نمایم.
2 – درد و ناراحتی موقتی است
از لحاظ زمانی در یک روز یا یک هفته عادی، تقریباً هر عادتی که قصد انجامش را دارید بهسرعت تمام میشود. تمرین شما در عرض یکی دو ساعت به پایان میرسد. گزارش شما تایپ میشود تا فردا صبح تکمیل شود.
زندگی، اکنون آسانتر از همیشه است. 300 سال پیش، اگر غذای خود را نمیکاشتید و خانه خود را نمیساختید، میمردید. اما امروزه غر میزنیم که شارژر آیفون خود را فراموش کردهایم.
چشم انداز اصلی را حفظ کنید. زندگی شما خوب است و ناراحتیهای شما موقتی است. با این لحظههای ناراحتی روبرو شوید و بگذارید شما را تقویت کنند.
3 – پس از انجام کار خوب هرگز پشیمان نخواهید شد

تئودور روزولت میگوید: “بهترین جایزهای که زندگی ارائه میدهد، فرصت سخت تلاش کردن روی کاری است که ارزش انجام دادن را دارد.” ولی اغلب به نظر میرسد که ما میخواهیم روی کاری که ارزش انجام دادن را دارد کمتر و راحتتر کار کنیم. ما میخواهیم کارمان مفید و قابل احترام باشد، اما نمیخواهیم بهخاطر انجام دادن کارمان سختی بکشیم. میخواهیم شکممان صاف و بازوهایمان قوی باشد، اما نمیخواهیم تمرینات ورزشی لازم برای رسیدن به این خواستهها را انجام دهیم. ما نتیجه نهایی را میخواهیم، اما نه تلاشهای ناموفق قبل از آن را. ما طلا میخواهیم، اما سختیهای به دست آوردن آن را دوست نداریم.
هرکسی میتواند مدال طلا بخواهد. اما تعداد کمی از مردم میخواهند مانند یک ورزشکار المپیکی و بهصورت حرفهای تمرین کنند.
با همه این اوصاف، علیرغم مقاومتم در برابر انجام وظایف، هرگز بعد از انجام کار سخت، احساس بدتری در خودم پیدا نکردم. روزهایی بوده که شروع کردن خیلی سخت بود، اما همیشه ارزش تمام کردنش را داشت.
4 – این زندگی است
زندگی تعادلی ثابت بین تسلیم شدن در برابر آسایش و راحتی یا غلبه بر درد پایبندی به نظم و انضباط است. اغراق نیست اگر بگوییم زندگی و هویت ما در این تعادل ظریف تعریف شده است. زندگی چیست، اگر مجموع صد هزار نبرد روزانه و گرفتن تصمیمات کوچک برای به پایان رساندن آنها یا رها کردنشان نباشد؟
لحظهای که حوصله انجام کار را ندارید؟ لحظهای دور انداختنی و بیارزش نیست. این لحظه بهاندازه هر لحظه دیگری در زندگی شما ارزشمند است، پس آن را بهگونهای خرج کنید که باعث افتخار شما شود.
منبع:
ترجمه و اقتباس:
حسین شکرگزار
غیاثالدین مشایی
اشتراکها: چگونه تنبلی را کنار بگذاریم - از من بپرس